در آینده ای که تکنولوژی، موشکافانه جامعه را دگرگون کرده است، یک زن ارتباطی مخفی به دنیایی دیگر، که آینده تاریک خودش هم قسمتی از آن است، پی میبرد...
با زیرنویس چسبیده
«سوپرگرل» داستان "کارا" دخترعموی سوپرمن است که در سیاره کریپتون به دنیا آمده و پس از نابودی کریپتون، در سن 12 سالگی به سیاره زمین می آید و به خانواده فوسترن سپرده میشود. به "کارا" گفته شده که مراقب استفاده از قدرتهای خارق العاده خود باشد تا مورد توجه دیگران قرار نگیرد، اما او برای نجات جان دیگران مجبور می شود از قدرت هایش استفاده کند. در نهایت پس از معرفی او به مردم دنیا دشمن هایش یکی پس از دیگری پیدا می شوند...
در سال ۱۷۱۵ میلادی در جزیره New Providence باهاما امپراطوری دزد دریایی جاه طلب و خشنی به نام Edward Teach (با بازی John Malkovich ) معروف به ریش سیاه که بر مجموعه ای از دزدان , قانون شکنان و ملوانان شرور حکمرانی میکند در حال شکل گیری است که این منطقه را به خطرناکترین مکان برای رفت و آمد کشتی های تجاری تبدیل کرده اند.بنابراین برای از بین بردن این تهدید فزاینده و ایجاد امنیت Tom Lowe (با بازی Richard Coyle )که آدمکش حرفه ای است از سوی بریتانیا ماموریت میابد تا به درون این جامعه ترسناک نفوذ کرده تا با قتل Edward این امپراطوری نوظهور دزدان دریایی را نابود کند اما TOM به زودی در میابد که انجام این ماموریت چندان هم ساده نیست چرا که با نزدیک شدن به Edward او را شخصی بسیار زیرک و سیاستمدار میابد که تواناییها و قدرتش در مدیریت این جامعه خطرناک او را تحت تاثیر قرارداده و این امر کشتنش را برایش سخت میکند و علاوه بر این TOM تنها دشمن Edward در این جامعه نیست و او دشمنان دیگری هم دارد.
Harry Bosch مامور پلیس لس آنجلس که برای دومین بار متهمی را به اشتباه به قتل میرساند، منتظر رای دادگاه می باشد که ممکن است او را از کارش تعلیق کند. او همچنین در این بین پرونده قاتل سریالی را دنبال میکند که این قاتل بچه های کوچک را هدف قرار میدهد و معلوم نیست تا کنون چند بچه سر به نیست شده اند و تنها استخوان هایی از آن ها باقی مانده است...
به دلیل اینکه سریال “The Closer” به درازا کشیده بود تصمیم به ساخت این سریال گرفتند و با پایان این سریال از این به بعد شاهد پخش این سریال به جای “The Closer” هستیم که در همان سبک و موضوع می باشد و ادامه ی سریال “The Closer” می باشد. “Raydor” از اداره پلیس لس آنجلس است.
“مارتین” نمی تواند دل پسرش را بدست می آورد . “جیک” لال است و نمیگذارد هیچکس ، حتی پدرش او را لمس کند . اما وقتی در سریال این اتفاق می افتد ، عقده ی فکری و روحی “جیک” نسبت به عدد ۳۱۸ که هیچ توضیحی هم برای آن وجود ندارد ، از طریق اتفاقاتی که در سراسر جهان برای مردم می افتد ، آشکار میشود …
در روز ۲۱ مارس ۱۹۶۳ زندانی ها و نگهبانان زندان آلکاتراز به طرز اسرار آمیزی ناپدید شدند. دولت برای طبیعی جلوه دادن مساله اعلام کرد که زندان به خاطر شرایط نامناسبش تخلیه و تعطیل شده است، اما یک واحد مخفی را مامور پیدا کردن زندانی ها کرد. اکنون در زمان حاضر، زندانی ها دوباره بازگشته اند، در حالی که به نظر میرسد گذر زمان بر آنها تاثیری نداشته و خودشان هم نمی دانند در این چند دهه کجا بوده اند...
داستان در مورد زنی با گذشته ی غمناک است، که گذرش به شهری کوچک در مین می افتد، جایی که جادو و رمز و رازهای قصه ها به حقیقت پیوسته اند...
داستان سریال درباره ی افسر نیروی دریایی Steve McGarrett هست که در پی قتل پدرش از محل خدمت به هاوایی برمیگرده . فرماندار هاوایی بخاطر سوابق خانوادگی اون مجوز راه اندازی گروهی برای مقابله با جرم و جنایت در هاوایی و همچنین پیگیری قتل پدرش رو میده .. اون یک گروه 4 نفره رو تشکیل میده و اختیارات نا محدودی که دارن به مقابله با خلافکاران اون جزیره میپردازن . در هر قسمت از سریال داستانی متفاوت جدا از داستان اصلی سریال دنبال میشه .