در بین سالهای 1993 تا 1999، فردی از 29 مرکز مالی در بوداپست سرقت کرده است. بانکها، دفاتر پستی و حتی آژانسهای مسافرتی قربانی اعمال مجرمانه و دیوانهوار او بودهاند. پلیس هیچ سرنخ و امیدی برای پیدا کردن او در طول این شش سال نداشته است. تنها نشانی که از او در صحنههای جرم باقی میماند، بویی خاص و متمایز است که همین امر باعث شده تا در رسانهها به او لقب راهزن مست داده شود...
سر مایکل گیفورد که از بیماری علاج ناپذیری رنج می برد، همه را از خودش دور کرده است. اما زمانی که دخترش تصمیم میگیرد همدمی برایش فراهم کند، تغییرات شگفت آوری در زندگی او صورت میگیرد...
داستان فیلم درباره زندگی نوجوان ۱۴ ساله ای به نام "گئورگی" است. زندگی او در مجارستان جنگ جهانی دوم پس از اینکه به یک اردوگاه کار اجباری فرستاده می شود دچار تحول می گردد. در آنجا او یاد می گیرد که شادی را در نفرت بیابد و معنای واقعی یهودی بودن را می آموزد.