دراکولا زنده است. در واقع او به دنبال حکومت بر جهان میباشد و به همین دلیل است که میخواهد از کمک هیولاهای افسانه ای دیگر نیز استفاده کند. در این میان گروهی از بچههای بازنده، رازهایی را کشف میکنند...
کشاورزی بنام وینسنت، که صاحب یک مسافرخانه است، مسافران از همه جا بی خبر جدیدی که به آنجا آمده اند را می رباید و در باغش دفن می کند، اما آنها را نمی کُشد. وینسنت به آنها غذا می دهد تا آماده شوند برایش کار کنند...
دیوی ها منتظر بچه ای هستند که معلوم می شود هیولایی است با عادت ناپسند کشتن وقتی می ترسد. و به راحتی می ترسد...