امبی که در زندگی روزانه خو یک فرد مومن و یک وکیل شخت کوش است ولی در واقعیت او به مشکل چندشخصیتی دچار میباشد و شب ها تبدیل به قاتلی وحشتناک میشود...
روجا دختری است که در یک روستا زندگی می کند و خواهرش در آستانهی ازدواج با مردی می باشد که از شهر آمده است. اما آن مرد بجای ازدواج با خواهرش تصمیم میگیرد با خود روجا ازدواج کند و به کشمیر بروند تا شغلی برای خود دست و پا کند. اما در کشمیر گروهی شبه نطامی آنها را می ربایند...