"شریک تیموفیف" مدلی از یک ماشین زمان می سازد. بر حسب اتفاق یک مدیر ساختمان و یک سارق زیبا توسط ماشین به مسکوی قرن شانزدهم فرستاده می شوند و...
"سیمون گوربونکوف" وارد یک کشتی می شود.در استانبول او لیز خورده و دستش می شکند.چیزی که او نمی داند این است که این اتفاق علامتی برای گروهی قاچاقچی است.به همین دلیل آنها دستان او را با طلا و الماس بانداژ می کنند.پس از بازگشت به خانه،تبهکاران تلاش می کنند آنها را پس بگیرند و...