این فیلم درباره پسری است که با صورت به پایین در مقابل یک تاب دراز می کشد و زندگی اش از زخم شکاف در سرش تخلیه می شود و بهترین دوستش که با یک تفنگ گرم در دست لرزانش پشت سر او ایستاده است.
داستان فیلم درباره سه دختر در سال ۱۹۸۲ در شهر استکهلم است که تصمیم میگیرند گروه پانکی برای خودشان تشکیل بدهند…
دو نیمه ی جسد، که یکی از آنها متعلق به یک سیاستمدار زنِ سوئدی است، روی پل اُرساند، که دانمارک و سوئد را به هم وصل میکند پیدا میشود. با پیدا شدن این دو جسد، دو بازرس یکی از دانمارک و یکی از سوئد با یکدیگر همکاری میکنند، کوپنهاگن دانمارک و اداره ی تجسس جرائم مالمو از سوئد دخیل هستند. این جسد از کمر به دو قسمت تقسیم شده، و دقیقاً روی مرز بین دو کشور روی این پل قرار گرفته است، بنابراین پلیس هر دو کشور درگیر این پرونده قتل هستند. بعد از تحقیقات و آزمایشات بیشتر، مشخص میشود که این یک جسد، متشکل از دو جسد جدا است و نیمی از آن مربوط به یک زن دانمارکی است. از سوئد ساگا نورن و از دانمارک مارتین راد روی این پرونده کار میکنند. این دو بازرس به دنبال پیدا کردن قاتل این قربانیان هستند...