داستان سریال در مورد یک واحد از نخبگان پلیس کانادا است که مانند گروه ضربت عمل میکنند.آنها معمولا مسئولیت رسیدگی به مسائلی چون گروگان گیری،بمب گذاری و دستگیری افراد مسلح و خطرناک را به عهده میگیرند.این گروه مجهز به وسایلی با تکنولوژی بالا میباشند.روش کار آنها نیز به این صورت است که ابتدا با فرد خلافکار مذاکره میکنند و در صورت عدم پاسخگویی این روش دست به اقدام عملی میزنند…
یک بریک دانسر جوان در جریان یک نمایش استعدادیابی به سرش ضربه می خورد و به مدت بیست سال به کما می رود. او که در سال 2006 از خواب بیدار می شود، به دنبال احیای حرفه خود و تیمش با کمک دوست و والدینش است...
با زیرنویس چسبیده
بهترین دوست «تیم رابینسون» در تمام دنیا یک زامبی پوسیده شش فوتی به نام «فیدو» است. اما وقتی «فیدو» همسایه آنها را میخورد «تامی» مجبور می شود هر کاری بکند تا «فیدو» را به عنوان یکی از اعضای خانواده کنار خود نگه دارد...
سریال ارباب وحشت ، سریالی ساخته "میک گریس" میباشد که فعالیت خود را در ژانر وحشت و ماورایی پایه گذاری کرده و در سال 2005 این سریال رو از طریق شبکه شوتایم به روی آنتن برد . ارباب وحشت نام سریالیست در ژانر ترسناک . نه مانند سریال های دیگر که در کنار وحشت بیشتر طنز بچشم میخورد . این سریال در قالب اپیزود های 40 تا 50 دقیقه ای ، داستانی را بر اساس داستان های کوتاه و یا اوسنه های قدیمی و روستایی روایت میکند . نکته مثبت این سریال این هست که حداکثر یک داستان رو توی شصت دقیقه به طور خیلی زیبا و منحصر به فرد به تصویر میکشد و بخاطر اینکه از زمان به درستی استفاده میکند ، صحنه های خسته کننده و خواب آور ندارد.
دو برادر به دنبال پدر گمشده شان هستند، مردی که آنها را بزرگ کرده و به آن دو آموزش داده که چگونه در مقابل نیروهای ماورای طبیعی بجنگند...
داستان این سریال علمی تخیلی درام به این شکل شروع می شود که ما شاهد ناپدید شدن افرادی در زمانهای مختلف در کشورهای مختلف و با نژادهای مختلف هستیم .این افراد که تعدادشان ۴۴۰۰ نفر است در یک روز به خصوص دو باره و یکجا در یک نقطه از خاک امریکا ظاهر می شوند و در بین از انها دختر بچه ای که ۸۰ سال پیش ناپدید شده بود تا سیاهپوستی که در دهه ۵۰ غیب شده بود وجود دارند .این افراد که هیچ خاطره ای از انچه بر انها گذشته ندارند توسط ما مو رین به قرنتینه برده میشوند و بعد از مدتی ازاد میشوند .. و حالا از این به بعد شاهد مواجه این افراد با دنیایی جدید می شویم که هیچ تناسخی با ان ندارند …. زنی که ۱۲ سال پیش که دختری چند ماهه داشت غیب شده و اکنون دختر خود را ۱۲ ساله میبیند که دیگر او را نمی شناسد و خود را دختر زنی میداند که شوهرش بعد از ناپدید شدن او با ان ازدواج کرده . مرد سیاهپوستی که به خانه خود باز میگردد و به جای خانه خود پلی عظیم الجثه را میابد و خلاصه هر از این افراد انگار چیزی را از دست داده اند ولی …. انها انگار در طول غیبت خود انگار چیزهایی نیز به دست اورده اند . مثلا دختر کوچولی ما می تواند اینده را پیش بینی کند یا پسر جوانی می تواند انسانها را احیا کند یا بمیراند...