مادر کریشنا او را در سیرک رها کرده و می گوید تنها در صورتی می تواند به خانه بازگردد که هزینه 500 روپیه برای خراب کردن دوچرخه برادرش را تهیه کند.او توسط سیرک رها شده و با قطار به سمت بمبئی حرکت می کند.او در خیابانهای بمبئی چای بین بارها جابجا می کند.او با یک معتاد به هروئین آشنا می شود و...
مردی خوش قلب اما تهی دست، کودکان یتیم را به خانه خود می برد. پس از کشف دستگاه نامرئی کننده پدر دانشمند خود، او از این فرصت استفاده کرده و برای نجات کوکان هند از چنگال مردی شرور تلاش می کند...
چهار دوست در اثر کارهایی که میکنند از دانشگاه اخراج میشوند و برای فرار از دست طلبکاران خود به یک شهر دیگر میروند، در آنجا با یک خانه ای که دوتا نابینا در آن زندگی می کنند مواجعه می شوند و…
"ویجی" که در دوران جوانی کارگر ساده اسکله بود پس از مدتی تبدیل به یکی از تبهکاران بزرگ می شود در حالی که "راوی" برادر کوچکش پلیسی تحصیلکرده است.اما در انتها مادرشان کدام یک را بیشتر دوست خواهد داشت...