« کارآگاه فیلیپ مارلو » ( مونتگامرى ) که از کارش خسته شده ، براى « انتشارات کینگزبى » داستانهاى پلیسى مىنویسد . ویراستار انتشارات « خانم ایدریان فرامست » ( تاتر ) از او مىخواهد که شوهر گم شده اش را پیدا کند تا بتواند با مرد دلخواه خود ازدواج کند .
"استنلی" زنی جوان نامزد خود "کریگ" را ترک و به همراه "پیتر" همسر خواهر خود "روی"می گریزد.آنها ازدواج کرده و در بالتیمور مستقر می شوند."استنلی" در نهایت "پیتر" را مجبور به خودکشی می کند.پس از این اتفاق به خانه بازمی گردد اما متوجه می شود خواهر و نامزد سابقش عاشق یکدیگر شده و قصد ازدواج دارند...
سارق بدنام "روی ارل" پس از رهایی از زندان توسط رئیس سابق خود استخدام می شود تا به گروهی از تبهکاران بی تجربه در سرقتی بزرگ در کالیفرنیا کمک کند و...
اگبرت سوسه که از طرف خانواده دستکم گرفته می شود،برای جایگزین شدن با یک کارگردان الکلی استخدام شده،سپس یک سارق بانک را دستگیر کرده و به عنوان نگهبان در بانکی که نامزد دخترش تحویلدار آن است استخدام می شود...
وقتی دو برادر هر دو به یک شرکت حمل و نقل می پیوندند در آن دیگری به دروغ، به عنوان قاتل صاحب آن جا متهم می شود.
یک نویسندۀ روشنفکر و دوره گرد، در سفر با پای پیادۀ خود به یک رستوران دورافتاده در بیابانی برهوت می رسد. پیشخدمت رستوران که دختر صاحب رستوران می باشد خیلی زود ارتباط صمیمانه ای با این تازه وارد برقرار میکند. در این اوضاع قانونشکنی به نام دوک مانتی که در تمامی ایالتهای آمریکا تحت تعقیب است به آنجا می آید و ...