کارل آلبرگ کارآگاهی است که به یک شهر ساحلی ساکت نقل مکان می کند تا روحیه ای را که توسط پلیس شهر بزرگ آسیب دیده است را آرام کند، اما این بهشت ملایم بیش از سهم خود راز دارد و کارل باید از تمام مهارت های خود برای حل قتل هایی که همچنان در ساحل او رخ می دهد استفاده کند.
سام لودرمیلک یک الکلی است و در حال بهبودی می باشد. اگرچه او نوشیدنی خود را تحت کنترل دارد، اما لودرمیلک متوجه می شود که وقتی زندگی شما به هم ریخته است، درست شدن اوضاع به این راحتی ها نیست و...
این فیلم داستان گروهی از پستچیها را روایت میکند که مأموریت پیدا میکنند تا صاحبان نامههای مرده را بیابند. این نامهها حاوی پیامهای مهمی هستند که زندگی گیرندگان را تحتالشعاع قرار میدهد.
گروهی از یتیمان با استعداد توسط یک فرد خیرخواه عجیب و غریب استخدام می شوند تا به یک ماموریت مخفی بروند.
بعد از نابودی جهان بواسطه طاعونی که توسط انسان ها در زمین پخش شد، گروهی از بازماندگان برای زنده ماندن در این دنیای بی رحم جنگی به راه می اندازند.
داستان سریال درباره سه نفر از جادوگران می باشد که برای تبدیل شدن به سلاح های قدرتمند برای ارتش آمریکا آموزش داده می شوند ...
داستان سریال دربارهی زندگی مرد جوانی به نام شان مورفی است که در شهر کوچکی زندگی میکند. او که مبتلا به سندروم ساوانت اوتیسمی میباشد ، یک رزیدنت بخش اطفال است که با توجه به ناتوانی پیشرفتهاش ، علیرغم اینکه یک رزیدنت نابغه به شمار میرود و با مهارت به درمان اطفال میپردازد ، در زندگی دچار مشکلاتی مانند برقراری ارتباط اجتماعی میباشد. او برای اینکه بتواند یک جراح کودکان شود با تلاش خود و با کمک دوستانش بر ناتوانیهای خویش غلبه میکند و موانع را کنار میزند...
این سریال بر اساس کمیک های آرچی ساخته شده و دارای تمی راز آلود و تیره است. داستان در مورد ماجراهای یک پسر جوان به نام آرچی و دوستانش است که در شهر کوچکی به اسم "ریوردیل" زندگی میکنند. این شهر دارای ظاهری فانتزی و پر زرق و برق است، اما اسرار تاریکی در زیر این شهر نهفته است که عده ای به دنبال کشف آنها هستند...
"ریمی" یک کارآگاه پلیس زن در سال 2016 در می یابد که قادر است از طریق یک رادیو با پدرش که در سال 1996 فوت کرده، صحبت کند. حالا آنها با کمک یکدیگر می خواهند یک پروندهی قتل حل نشده را به سرانجام برسانند، اما این اثر پروانه ای و ارتباط "ریمی" با پدرش عواقب ویران کننده ای بر زمان حال می گذارد...
داستان در مورد زنی بنام اِوی است که مدیر تدارکات یک شرکت می باشد. یک روز اِوی با مردی بنام خاویر دیدار میکند و فوراً عاشق او می شود. خاویر یک آدم خوشگذران و آزاد است و همیشه به دنبال هیجان می باشد. اِوی متوجه می شود که خاویر با این طرز تفکر زندگی میکند که باور دارد تا چند وقت دیگر آخرالزمان فرا می رسد...