دونوجوان پس از اینکه تلاش می کنند یک مرد را در مترو نجات دهند، در یک اتاقی از خواب بیدار می شوند که توسط یک گوهی سیاه کنترل می شود و آنها را مامور کرده تا سراغ بیگانگان مخفی شده در زمین بروند و آنها با بکُشند...
وقتی ماتسوکو بر اثر قتل می میرد، برادرزاده اش شو به تدریج جزئیات زیادی از گذشته مرموز خود را فاش می کند و متوجه می شود که او نه تنها یک رانده فراموش شده بود، بلکه زندگی بسیار جالب و در عین حال عجیبی داشت...