تنها آرزوی پیترو این است که یک بازیگر معروف شود. پیترو بیست و هشت ساله غرق در آرزی بازیگر شدن است و از امتحان هیچ راهی ترسی ندارد. او به روم می رود و در یک نانوایی شروع به کار می کند و در همان حین تلاش می کند تا به یک بازیگر تبدیل شود. در ابتدا او همراه دختر خاله خود ماریا زندگی می کند اما...
"کاترین" و "الکساندر" زوجی ثروتمند و پیچیده برای سر و سامان دادن به ویلای عموی مرحوم خود به نپال سفر می کنند. رابطه آنها رو به سردی می رود و شرایط نپال نیز به این مشکل می افزاید...