یک زن نویسنده و خانهدار اهل اوهایو برنده یک بلیط مسافرت به پاریس می شود. او زمانی که به پاریس میرود، درگیر اتفاقی می شود که زمینه شروع یک ماجراجویی را برایش فراهم میکند...
«رن مکورمک» (بيکن)، نوجوان امريکايي، پس از اين که پدرش خانه را ترک مي کند، به اتفاق مادرش «اتل» (مکين)، به شهر کوچک بومانت نقل مکان مي کنند. کنترل شهر را واعظ محلي، «شا مور» (ليتگو) در اختيار دارد و «رن» تصميم مي گيرد با وجود مغايرت با قوانين شهر، يک مرکز رقص راه بيندازد...
«لاری استرود» بعد از حوادث فیلم قبلی در بیمارستان بستری است. کلانتر براکت و دکتر لومیس در خیابان های شهر به دنبال مایکل میرز می گردند، اما مایکل در بیمارستان لاری را پیدا کرده است...
"فرانک هارت" انسانی حریص است.او از زنانی که برایش کار می کنند سوءاستفاده می کند.وقتی سه دستیارش موفق می شوند او را در خانه اش گیر بیاندازند،تصور می کنند کنترل همه چیز را به دست گرفته اند اما...
«کُنت دراکولا» (هامیلتن) مجبور به مهاجرت به نیویورک است، زیرا کمیساریای خلق میخواهد قصر او در ترانسیلوانیا را به ورزشگاه تبدیل کند. «دراکولا» با دیدن عکس مانکنی بهنام «سیندی سوندهایم» (سینت جیمز) روی جلد مجلهای، دلباخته او میشود و خیلی زود نوکرش، «رنفیلد» (جانسن) ترتیب ملاقاتش را با «سیندی» میدهد و کمکش میکند تا از بانک خون «غذا» تهیه کنند. «سیندی» که تحت تأثیر شخصیت «دراکولا» قرار گرفته، با او میرود و «دراکولا» با اولین گاز میفهمد که عشق بزرگش را پیدا کرده است. «سیندی» که زندگی بیبندوباری داشته، از اضطراب همسر و مادر شدن پیش روانپزشکی بهنام «جف رُزنبرگ» (بنجامین) رفته و...
هنگامی که یک پزشک زن جوان متوجه می شود که تعداد غیرطبیعی کما در بیمارستان او رخ می دهد، او یک توطئه وحشتناک را کشف می کند...