سریال درباره یک خانواده می باشد که همگی پلیس هستند و هر کدوم در زمانی که پلیس بودند وقتشون رو صرف اجرای قانون کردند . فرانک ریگان که نقش پدر خانواده رو بازی می کنه رئیس پلیس شهر نیویورک بوده که در دوران خدمتش فردی باسیاست و با شهامت بوده . پسر بزرگش دینه قبلا سرباز در عراق بوده و الان کاراگاه خصوصی هست . دختر خانواده ارینه که بازپرش بخش قضایی در نیوروک ، الان از پدرش جدا شده و تنها زندگی می کنه . جیمی هم که کوچیکترین فردخانواده ست در رشته حقوق از دانشگاه هاروارد تازه فارغ التحصیل شده و بهخاطر اینکه کل خانواده پلیس هستند اونم به شغل خانوادگیش برگشت . دوست دختر جیمی اون تا سال اول در رشته حقوق همراهی می کنه بعد با اتفاقاتی که برای جیمی می یوفته اونم پلیس مخفی می شه که پدرش از این جریان خبر نداره …
داستان سریال پیرامون زندگی روزمره Louis C.K است. هر قسمت دارای ماجرای خاص خودش است که لوئی قصه ما در اون سعی میکنه با زبان طنز مشکلات، نواقص و هرج و مرج های زندگی انسان امروزی رو به تصویر میکشه…
شهر پسييک در نيوجرزي. »مايک« (دف) در مغازه کرايه ي فيلم (هاي VHS) به نام »لطفا سر کنيد« کار مي کند. در غياب صاحب مغازه (گلاور) دوست »مايک«، »جري« (بلک) ناخواسته باعث پاک شدن تمام فيلم ها مي شود. در اين جا »مايک« و »جري« تصميم مي گيرند براي جلب رضايت مشتريان، به خصوص »خانم فيلويچ« (فارو) خود به بازسازي فيلم هاي پاک شده اقدام کنند.
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«دالتن راسل» (کلایو اوون)، یک سارق بانک نامتعارف است و به سبب رو دست زدن و یک گام جلو بودن از نیروهای پلیس، تمامی تلاش های کارآگاه خونسرد پلیس، «کیت فریزر» (واشنگتن) را با شکست روبه رو کرده است. تا این که رئیس بانک (پلامر) از «مادلین وایت» (فاستر)، یک میانجی گر سرشناس، درخواست می کند برای حل مشکل و پایان دادن به گروگان گیری در بانک، کمکش کند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«جول» که آدمی خجالتی و تا حدی ساده است، در یک مسافرت ساحلی با دو نفر از دوستانش، با «کلمنتاین» که دختری کمفکر و پرانرژی است آشنا میشود. بعد از مدتی این دوستی به پایان میرسد و کلمنتاین دست به یک عمل پاکسازی حافظه از طریق شرکت لاکونا میزند. بعد از پاکسازی، وقتی جول او را میبیند و متوجه میشود که کلمنتاین او را از حافظه و خاطرات خود پاک کرده است، تصمیم میگیرد تا او نیز کلمنتاین را از خاطرات خود پاک کند. اما در میانهی راه پاکسازی و در حالت یادآوری خاطرات، متوجه میشود که مایل به این کار نیست و سعی در منحرفکردن مسیر پاکسازی میکند…