این سریال یکی از بهترین سریال های کمدی است که از سال 2005 شروع شده و تا به امروز در حال پخش است، این سریال در سبک سریال Seinfeld می باشد ، البته دیوانه وار تر و خنده دار تر. داستان سریال حول اتفاقات و ماجرا های فوق العاده خنده داری که برای شخصیت های سریال پیش میاد می چرخه. خالق اصلی این مجموعه Rob McElhenney هست که ایده ی شکل گیریه سریال که ابتدا قرار بوده یک فیلم کوتاه باشه درباری این که مردی برای قرض گرفتن شکر از دوستانش، بهشون میگه سرطان داره...
با زیرنویس چسبیده
دختري هجده ساله به نام «مگي پيتن» (لوهان) عاشق شرکت در مسابقات رانندگي است، اما پدرش «ري» (کيتن) که خودش قهرمان سابق رانندگي با اتوموبيل هاي دست دوم است، او را اکيدا از اين کار منع کرده است. «ري» براي خريد هديه ي تولد «مگي»، او را به مرکز فروش اتوموبيل هاي دست دوم مي برد و «مگي» مجذوب يک فولکس واگن درب و داغان مدل 1963 مي شود و آن را مي خرد. خيلي زود روشن مي شود که نام آن فولکس قراضه «هربي» است و قابليت هاي جادويي دارد...
داستان در مورد یک پزشک مشهور است که چیزی از روابط اجتماعی نمی داند. او مریض ها را به خاطر پیشرفت دانش پزشکی (خودش) درمان میکند و اصلا به خوب شدن مریض اهمیت نمیدهد...
با زیرنویس چسبیده
این سریال بسیار زیبا و دیدنی درباره جوانی است که دارای نیروی عجیبی است ولی او پس از مرگ مادرش تنها میشود تا اینکه به یک کاروان برخورد میکند و با آنها همراه میشود تا در شهرهای مختلف برنامه اجرا کنند ولی این یک کاروان معمولی نبود و ...
گروهی که دارای قدرتهای ذهنی هستند به خانه ای جن زده دعوت می شوند تا یک شب را در کنار هم سپری کنند...
قهرمان این سریال، جک باوئر، یک مامور واحد ضدتروریستی دولت آمریکا است که ظرف ۲۴ ساعت که نمایش آن ۲۴ قسمت یا یک فصل تلویزیونی به طول میانجامد، یک حمله تروریستی یا توطئه برای نابودی میلیونها نفر را خنثی میکند...
اين سريال داستان گروه زبده و كاركشته "بررسي صحنه جنايت" اداره پليس ميباشد كه با توانايي و تجربه افراد خود ، با كمترين شواهد و سر نخ هاي موجود ، پرده از رازهاي مخوف هر پرونده برميدارند...
داستان در مورد یک پسر دانشجو است که از منطقه روستایی به نیویورک آمده برای تحصیل. اما او برای پرداخت هزینه های تحصیلی اش باید سخت درس بخواند و در کنارش کار هم بکند. همین مسئله باعث می شود هم اتاقی هایش او را یک بازنده خطاب کنند و از خوابگاه او را بیرون کنند. حال او مجبور است در یک اتاق واقع در بیمارستان حیوانات شب را صبح کند. در آنجا او با دختری زیبا بنام دورا آشنا می شود که...