با زیرنویس چسبیده
در ابتدا انسان ها و هیولاها بطور مسالمت آمیزی کنار هم زندگی می کردند و دیو ها در زندانی تاریک زندانی شده بودند . سالیان سال خدای جنگ بر فلوت خود می نواخت و از خروج دیوها جلوگیری می کرد. درب های زندان باید در سه هزارمین روز باز می شدند ولی اشتباه سه الهه همه چیز را بهم ریخت و شیطان درون دیوان بیدار شد و آنان فلوت را بدست آوردند. الهه ها محکوم به جبران اشتباه خویش بودند. تنها جادوگری جوان می توانست کمکشان باشد. ووچی جادوگری لات و حقه باز .....
جی آی و بونگسون دو دختر دبیرستانی بودند که با هم کنار نمیآمدند. جیآی خیلی محبوب بود و بونگسون خیلی زورگیر. سالها بعد، زندگی آنها برعکس میشود و شوهر بونگسون خیلی پولدار و معروف میشود و شوهر جیآی یک کارمند ساده. دالسو با زن رئیسش رابطه دارد و جیآی نمیداند چکار کند.