گودار بولت، یکی از ثروتمندترین مردان آمریکا، بر سر تصاحب منطقه ی وسیعی از شهر، با رقیبش وارد یک شرط بندی می شود؛ اگر او بتواند سی روز مانند فقیرانِ آن منطقه زندگی کند، شرط را می برد و مالک نیمی از لس آنجلس خواهد شد...
جرج نیومن یک مرد معمولی است. مشکل اینجاس که او هر روز آرزویی در سر دارد و نمی تواند در یک شغل ثابت باقی بماند. اما عمویش برای او شغلی را در نظر دارد که...
خلافکار خشن، «دانيل لوکاس» (نولتي) که تازه از زندان آزاد شده و تصميم گرفته زندگي سالمي داشته باشد، به بانکي در تاکوماي ايالت واشينگتن مي رود تا پول هايي را که در زندان به دست آورده به حسابش بگذارد. اما «ند پري» (شورت) مجرمي تازه کار که قصد سرقت از بانک را دارد، او را گروگان مي گيرد.
یک تصادف رانندگی کوچک، دو فروشنده رقیب را به مبارزه ای احمقانه و بزرگ رودرو در سال 1963 وادار می کند...
پس از مشاهده یک ستاره دنباله دار نادر، خواهران نوجوان رجینا (کاترین مری استوارت) و سامانتا (کلی مارونی) متوجه می شوند که در میان تنها بازماندگان حمله زامبی ها هستند...
قرار است در سال 1954 یک هنرپیشه محبوب دل خانمها کهنسال در یک برنامه زنده تلویزیونی ظاهر شود و یک نویسنده کمدی جوان وظیفه دارد تا او را برای پخش آماده و هوشیار نگه دارد...
«کُنت دراکولا» (هامیلتن) مجبور به مهاجرت به نیویورک است، زیرا کمیساریای خلق میخواهد قصر او در ترانسیلوانیا را به ورزشگاه تبدیل کند. «دراکولا» با دیدن عکس مانکنی بهنام «سیندی سوندهایم» (سینت جیمز) روی جلد مجلهای، دلباخته او میشود و خیلی زود نوکرش، «رنفیلد» (جانسن) ترتیب ملاقاتش را با «سیندی» میدهد و کمکش میکند تا از بانک خون «غذا» تهیه کنند. «سیندی» که تحت تأثیر شخصیت «دراکولا» قرار گرفته، با او میرود و «دراکولا» با اولین گاز میفهمد که عشق بزرگش را پیدا کرده است. «سیندی» که زندگی بیبندوباری داشته، از اضطراب همسر و مادر شدن پیش روانپزشکی بهنام «جف رُزنبرگ» (بنجامین) رفته و...
"جیم داگلاس" راننده ماشینهای مسابقه، به مونت کارلو می رود تا به همراه ماشینش "هربی" وارد مسابقات رالی شود. در مونت کارلو، "هربی" عاشق ماشین دیگری شده و "جیم" عاشق راننده اش "دایان" می شود و...