یک دختر جوان بسیار آشفته که چهار ماه را به دلیل اقدام به خودکشی در یک بیمارستان روانی گذراند. پس از خروج از بیمارستان، Rae دوباره با بهترین دوستش کلوئی و گروهش که هیچ یک از مشکلات سلامت روانی و تصویر بدن Rae و اقامت چهار ماهه او در بیمارستان آگاه نیستند، ارتباط برقرار می کند.
چهار مجرم جوان و کارگر برای تعطیلات به روستای دور افتاده در شمال انگلستان رفتند که در آنجا اتفاقی برای آنها می افتد و …
سال ۱۹۸۳. داستان در مورد پسربچه بدبختی است که در انگلستان زندگی می کند. او بعد از یک دعوای خیابانی، با گروهی از نژادپرستان ولگرد آشنا می شود. آن ها تبدیل به بهترین دوستان او و حتی همچون خانواده جدیدش می شوند...