"پدر فلانگان" پس از شنیدن اعترافات یک مجرم تصمیم می گیرد پناهگاهی با نام "شهر پسران" تاسیس کند."وایتی مارش" به آنجا می رود اما فرار کرده و گرسنه باز می گردد.او دوباره فرار می کند اما وقتی دوستش تصادف می کند بار دیگر باز می گردد.او فرار کرده و به گروه برادرش می پیوندد و...
"استلا مارتین" زنی از طبقه کارگر، با "استفن دالاس" ثروتمند ازدواج کرده و صاحب دختری به نام "لورل" می شوند. اما خواسته های پی در پی "استفن" از "استلا" منتهی به جدایی آنها می شود. "استفن" بعدها ازدواج کرده و "لورل" تبدیل به همه چیز زندگی "استلا" می شود و...
رابطه دوستی بین دو یتیم حتی پس از بزرگ شدن در طرفهای مخالف قانون و عاشق یک زن مشترک شدن نیز دوام می آورد و...