سوزان اپلگیت که در نیویورک کار می کند قصد دارد به خانه خود در آیوا بازگردد اما نمی تواند هزینه قطار را بپردازد به همین دلیل خود را شکل یک کودک در می آورد تا نصف هزینه را بپردازد.او در راه با فیلیپ کربی افسر ارتش آشنا می شود و...
"پدر فلانگان" پس از شنیدن اعترافات یک مجرم تصمیم می گیرد پناهگاهی با نام "شهر پسران" تاسیس کند."وایتی مارش" به آنجا می رود اما فرار کرده و گرسنه باز می گردد.او دوباره فرار می کند اما وقتی دوستش تصادف می کند بار دیگر باز می گردد.او فرار کرده و به گروه برادرش می پیوندد و...