رالفی که اکنون بالغ شده است را دنبال می کند که به خانه ای در خیابان کلیولند باز می گردد تا کریسمس جادویی را مانند کریسمس کودکی به فرزندانش بدهد، با دوستان دوران کودکی خود ارتباط برقرار کند و با مرگ پیرمرد خود آشتی دهد...
«رالفی» پسر جوانی است که رویای داشتن یک تفنگ بادی رد رایدر در سر می پروراند. او تصمیم دارد به همه ثابت کند که این تفنگ یک هدیه عالی برای کریسمس است، اما والدینش، معلم او، و همینطور بابا نوئل نیز با او مخالفند...
یک خبرنگار که با مشکلات مالی روبرو است توسط یک پولدار استخدام میشود اما متوجه میشود که برای او تنها حکم یک برده را دارد ...