سلما از ون به استانبول میآید تا ارثی که برایش باقی مانده را بگیرد، وقتی فکر میکند همه امکاناتش تمام شده است. با او ماشین قراضه پدرش همراه با خواهرش لیلیم است. تنها شرط دریافت ارث، یافتن شریک دیگر ارث، عشق قدیمی اش میهران است. میهران که در همان روز به دنیا آمد و پیشگویی شده بود که در روز تولدشان با عشق فراوان یکدیگر را دوست داشته باشند و پس از آتش سوزی که سلما در آن قربانی اعلام شد به استانبول مهاجرت کرد. سلما میهران را در استانبول پیدا می کند. بنابراین، نه تنها سلما و میهران، بلکه عموزاده باریستای میهران، آتاکان، بوکسور عشق افلاطونی آتاکان، آلتان، خانواده بزرگ و شاداب میهران؛ زندگی عمه اش منمسی کیمت، پسر عمویش فوسون، مادرش صالحه، بازو و دست کیمت فیاض و زندگی رقیب سرسختش حکیم نیز تغییر می کند.
داستان آپارتمان معصومین براساس واقعیت است. زندگی اینجی(فراح زینب عبدالله) که با پدربزرگ و برادر غیرتیش زندگی میکنه با تصادفی که میکنه عوض میشه.
بازیگر Binnur Kaya در سریال اتاق قرمز نقش روانپزشک رو ایفا میکنه و داستانهای واقعی راجع به روانپزشکی و اینکه چطور به صورت غیر منتظره ای خودشو درگیر زندگی بیمارانش میکنه رو نقل میکنه. دلیل تولید این سریال علاقه ی شدیدی است که بینندگان به صحنه های تراپی در عروس استانبول نشون دادند.
یکی از بزرگترین و عمیق ترین سوالات انسان ها اینه که آیا انسان میتونه سرنویشتشو تغییر بده؟ مهدی و زینب که زمان بچگی ضربه های زیادی خوردن و با سختی های زیادی زندگیشونو سپری کردن و با وجود گذشت سالیان دراز هنوز هم زخم های کودکیشون التیام پیدا نکرده. … زینب دانشجوی رشته حقوق است که بین دو زندگی متفاوت گیر کرده. سالهاست که تلاش می کنه تعادل بین دو طرف حفظ شود ، زینب همیشه دنبال این سواله که او واقعاً کیه و از چه خانواده ایه. این تنها سؤالی است که زینب نمی تونه پاسخی براش پیدا کنه. مهدی مردی شجاع ، ایثارگر و در عین حال تنهاست که اول از همه مسئولیت خانوادش و بعد از اون مردم محله خود را به عهده می گیره. این مهربانی اون باعث میشه محبت همه به او جلب بشه. مهدی سعی میکنه با گرفتن انتقام پدرش خلاء درونش رو پر کنه.
یک قاتل زنجیره ای مرتباً صحنه های جنایی را خلق می کند که در همه جا به طرز مسخره ای با رنگ ، مارک و شعر تزئین شده است. این تیم با استفاده از روش ها حل مرموزترین پرونده قتل کشور را آغاز کردند.
برای اینکه "تریک" اهل سیواس و "مونیکای" اهل لتونی بتوانند در یک کشور کار کنند، فوراً باید ازدواج کنند. فقط برای پدر داماد اسماعیل واجب است که یک عروسی بی حرف و حدیث برپا کند. در شهر سیواس شرایط برپایی عروسی سخت می باشد و امکانات اسماعیل هم بسیار کم است. از همین رو کل شهر به کمکش می آیند...
"صلال" به همراه همسر خود "سویلای" و فرزندشان در یک شهر کوچکی زندگی بی روحی را سپری می کنند. او و برادرش "کمال" صاحب یک فروشگاه لوازم الکترونیکی هستند که وضعیت خوبی ندارد. تنها خوشگذرانی آنها رفتن به کلوپهای شبانه است. او عاشق "سیبل" دختری که در کلوپ کار می کند می شود و...
با زیرنویس چسبیده
"سدیک" جوانی سرکش است که در دانشگاه به فعالیتهای سیاسی مشغول بوده و تبدیل به یک خبرنگار جناه چپ در دهه 70 می شود در حالی که پدرش دوست داشته او مهندس کشاورزی شده و کنترل مزرعه خانوادگی شان را به عهده بگیرد.در صبح 12 سپتامبر سال 1980 وقتی کشور درگیر یک کودتا است آنها نمی توانند خود را به بیمارستان و پزشک برسانند و...