هتل میرامار هتلی است در سواحل میامی صاحب این هتل شخصی است به نام ایک ایوانز او این هتل را به کمک خلافکاری به نام بن دایموند اداره میکند.به بن لقب قصاب را به خاطر قتل های فجیعی که انجام داده است داده اند.شب سال نو است و قرار است فرانک سیناترا(خواننده و بازیگر مشهور هالیوود) در این هتل برای افراد پر قدرت و با نفوذ و همچنین برای تعدادی از ستاره های هالیوود برنامه اجرا کند. اما ...
یه پلیس سابق شیکاگو به یه شهر کوچک در فلوریدا نقل مکان میکنه و به ناحیه پلیس اونجا می پیونده ولی این شهر کوچیک هم خالی از جنایت نیست...
Michael Westen (جاسوس!) وسط یک عملیات توی نیجریه، حکم سوختگیش رو دریافت میکنه! «به عنوان جاسوس وقتی میسوزی، نه پولی داری، نه کاری، نه سابقهی کار، هرجایی ولت کنند مجبوری همونجا بمونی. روی هرکسی که هنوز باهات صحبت میکنه حساب میکنی. خلاصه تا وقتی نفهمی که چه کسی تو رو سوزنده هیچ جا نمیری.» مایکل رو وسط Miami ولش میکنند. زادگاهش، جایی که مادرش و برادرش زندگی میکنند. تمام تلاشش اینه که بفهمه کی حکم سوختگیش رو داده. این وسط برای اینکه زندگیش بگذره با کمک دو نفر از دوستانش عملا نقش Private detective رو هم بازی میکنه. روایت قصه، اول شخص هست. خود مایکل قصه رو روایت میکنه...
داستان این مجموعهٔ تلویزیونی در مورد دو برادر است که یکی از آنها به جرم قتلی که انجام نداده به اعدام محکوم شده و برادرش خود را به زندان میاندازد تا با استفاده از نقشهای که قبلا طراحی کرده او را از زندان فراری دهد...
با الهام از یک رویداد واقعی: وقتی دو زن در حین کمپینگ مورد حمله قرار می گیرند، تنها یکی از آنها زنده می ماند. اکنون، در املاک جزیره پدر و مادرش که از فراموشی رنج میبرد، او به دنبال پاسخی در مورد آنچه واقعاً اتفاق افتاده است میگردد...