«سدي جونز» (مور) و «بن مورفي» (کراسينسکي) دل باخته ي يک ديگر هستند. در حالي که «بن» پيشنهاد مي دهد عروسي شان در جزاير کاراييب باشد، «سدي» آرزو دارد که در کليساي خانوادگي سنت اوگستين ازدواج کند. آن دو براي آمادگي شرکت در مراسم به سراغ کشيشکي به نام «فرانک» (ويليامز) مي روند...
برای کسانی که دوستار سریال" فرندز" یا همان" دوستان" هستند "کرتنی کاکس" چهره ناشناخته ای نیست. تقریبا تمام بازیگر های این سریال پر طرفدار بعد از خداحافظی با این سریال بعد از ده سال دچار نفرینی دائمی شدند. چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی حرفه ای. "کرتنی کاس" ، "مونیکای" لجوج و وسواسی سریال" دوستان "که همه از اشپزیش لذت می برند بعد از "دوستان "در سریالی بازی کرد به نام" Dirt ".، این سریال درباره خبر نگاریست بی رحم و پرکار به نام "لوسی "که کارش در آوردن رسوایی های افراد مشهور (Celebrities) برای دو مجله است که یکی از انها "Dirt "نام دارد. همین طور که از اسم این مجله معلوم است ، کار این مجله در اوردن زندگی خصوصی افراد مشهور و پیدا کردن مسائلی ست که قرار است برای همیشه در زندگی انها پنهان بماند. حامله شدن فلان بازیگر ، روابط عاشقانه فلان بازیگر ، استفاده مواد مخدر یک بازیگر یا ورزشکار و....با اینکه این سریال چندان موفق نیست، ولی مخاطبان خاص خود را دارد ، تین ایجر ها و دختر های امریکایی و کسانی که روزنامه های زرد می خوانند از این سریال لذت می برند ، کسانی که در اینترنت دنبال زندگی خصوصی بازیگر و خواننده مورد علاقه خود می گردند و همیشه منتظر امدن خبری از رسوایی های اخلاقی "پاریس هیلتون" (no offense) هستند، این سریال را دوست دارند.
داستان از آنجا شروع میشود که پدر خانواده فوت میکند که دارای کمپانی مرکبات است و داستان های مربوط به زندگی خانواده شروع میشود به نشان دادن …
سریال" عشق بزرگ" از سه خانه در جوار یک دیگر شروع می شود، در هر یک از این خانه ها زنی خانه دار با تعدادی بچه با سنین مختلف زندگی می کنند. "بیل هنریکسون" صاحب فروشگاهای زنجیره ای لوازم ساختمانی، تنها مردی است که به این سه خانه رفت آمد دارد ، با این تفاوت که برای ورود به این خانه ها ، همیشه از یک در و یک خانه استفاده می کند، و برای ورود به دو خانه دیگر از حیاط پشتی خانه ها که به هم متصل است بهره می برد.
سریال درباره متخصصین حرفه ای ای هست که توسط FBI گرد هم میان تا یه قاتل زنجیره ای رو گیر بیاندازند...
داستان اصلی این مجموعه تلویزیونی پیرامون زندگی چند دانشجوی پزشکی است که برای ادامه تحصیل و کسب تخصص جراحی به بیمارستان Grace شهر سیاتل ایالت واشینگتن آمریکا وارد میشوند. شخصیت اصلی داستان که در ضمن راوی داستان نیز هست، دختری به نام Meredith Grey است. عنوان سریال به تناسب نام این شخصیت انتخاب شده، اگر چه شباهت ظریفی با عنوان کتاب آناتومی گری (منبع مشهور علم آناتومی) دارد…
داستان سریال درباره زندگی کاری و خانوادگی دو پزشک جراح پلاستیک مشهور در میامی می باشد. این دو پزشک بعضا از لحاظ شخصیتی کاملا متفاوت هستند. دکتر ""شان مکنامارا" دکتری ماهر و متخصص است که مرد خانواده است، کم حرف و تو دار و صادق است و به اصول پزشکی وفا دار است. در مقابل دکتر " کریسشن تروی" زرنگ و پول پرست است، با زنان بسیاری ارتباط دارد و چندان به اصول پزشکی و حرفه ای پای بند نیست، او حتی حاضر است به همکار خود دروغ بگوید و چهره مجرمی تحت تعقیب را در مقابل در یافت مبلغی هنگفت عوض نماید ، او با زنانی که خود و همکارش چهره یا بدن آنها را زیبا یا اصلاح کرده ، هم بستر می شود و برای خلق دوباره چنین زنان زیبایی بر خود درود می فرستتد...
داستان از داخل شهر لس آنجلس و درحوزه پلیس که در آن برخی از پلیس ها قوانین را نقض می کنند و به فکر منافع شخصی خود هستند شروع می شود…
وقتی "جد بارتلت" به عنوان رئیس جمهور امریکا برگزیده میشود کابینه خودش رو منصوب میکند.او افراد رازداری را از میان اعضای کاخ سفید توسط گزینشگران خود برمیگزیند. هر کدام ازین افراد نقش مهمی را در بازی قدرت واشنگتن بازی میکنند. در این سریال مخاطب کاراکترهای این سریال را از میان اتفاقات سیاسی و فردی زیادی دنبال میکند تا اینکه متوجه میشود که...
تحليل گر سابق سيا، «جک رايان» (فورد) که همراه همسر و دخترش براي تعطيلات به لندن رفته، در جريان يک درگيري خياباني يکي از تروريست هاي ارتش آزاديبخش ايرلند را به قتل مي رساند و پس از بازگشت به امريکا، هدف انتقام سازمان قرار مي گيرد.