یکی از رئسای تبهکار ها به قدرت بسیار زیادی دست پیدا می کند، در این حال یک کارآگاه پلیس سعی دارد او را متوقت سازد...
وقتي «فلچ» (چيس) خبردار مي شود عمه اش خانه ای براي او به ارث گذاشته، تمام کارهايش را رها مي کند و به لوييزيانا مي رود. بي خبر از اين که با مشکلات بسياري روبه رو خواهد شد...
جو کلارک فداکار اما مستبد به عنوان مدیر یک مدرسه در حال زوال درون شهری منصوب می شود که مصمم است با هر وسیله ای بهبود یابد...
آرتور مردی شاد و خوش گذران است که هیچ هدف خاصی در زندگی ندارد. او برای بدست آوردن سهم ارثی عظیم، باید با دختری بنام سوزان ازدواج کند، اما هیچ علاقه ای به این دختر ندارد...