جان دورین با هم خانه اش در بیمارستان همکار است . از وقتی که خانم پیری که برای مرگ آماده است به بیمارستان می آید نظرش راجع به مرگ عوض می شود و به بیمارانش نزدیک تر می شود…
جک که یک روانشناس می باشد فرزندانش را برای تعطیلات به یک دریاچه در بریتیش کلمبیا می برد. در آنجا بچه ها یک موجود افسانه ای به نام Orky را پیدا می کنند. در واقع، ممکن است Orky باعث شود آنها با پدرشان بیشتر نزدیک شوند و حتی از آلوده شده منطقه توسط افراد گردشگر جلوگیری کنند...