یک مستند سریالی که به بررسی نحوه اکتشافات ما در قوانین و طبیعت و همچنین پیدایش هماهنگی ما در فضا و زمان میپردازد .
با زیرنویس چسبیده
"هالک شگفت انگیز" توسط فضاپیمایی از زمین خارج می شود و در سیاره ای که توسط "تایرانت" رهبری می شود سقوط می کند. او "هالک" را مجبور می کند در مسابقاتی در مقابل دیگر موجودات قدرتمند مبارزه کند...
داستان این سریال در مورد مردی است به نام پاتریک جین که در مورد ماجرا های جنایی تحقیق می کند و دارای استعداد های فوق العاده مانند شرلوک هلمز و همچنین از قدرتهایی مانند خواندن مغز نیز بهره میبرد و از اسرار نهفته در جرم ها و قتل ها پرده بر می دارد . اوگذشته خود را با پشیمانی کنار گذاشته او در گذشته تظاهر می کرده که باارواح ارتباط دارد که همین قضیه موجب کشته شدن خانواده اش توسط یک قاتل زنجیره ای شده است...
زمانی که یک صنعتگر از خود راضی سعی می کند از یک معبد باستانی چینی بالا برود، به صورت جدی آسیب دیده و توسط نیروهای دشمن دستگیر می شود. حال او باید از مغز خود استفاده کند تا دستگاهی بسازد که او را تبدیل به یک ابرقهرمان کند که بتواند با دشمن مبارزه کند و از آن اردوگاه فرار کند...
هنگامی که مهاجمان چیتاوری در پادشاهی آفریقایی واکاندا مشاهده می شوند، انتقام جویان مخفیانه وارد کشور برای تحقیق می شوند...
سریال" عشق بزرگ" از سه خانه در جوار یک دیگر شروع می شود، در هر یک از این خانه ها زنی خانه دار با تعدادی بچه با سنین مختلف زندگی می کنند. "بیل هنریکسون" صاحب فروشگاهای زنجیره ای لوازم ساختمانی، تنها مردی است که به این سه خانه رفت آمد دارد ، با این تفاوت که برای ورود به این خانه ها ، همیشه از یک در و یک خانه استفاده می کند، و برای ورود به دو خانه دیگر از حیاط پشتی خانه ها که به هم متصل است بهره می برد.
ژنرال فیوری برای مقابله با یک تهدید بیگانه، تیمی از ابرقهرمانان را به رهبری کاپیتان آمریکا که اخیراً احیا شده است، گرد هم می آورد...
بلیچ ماجراهای پسری دبیرستانی به نام "ایچیگو کوروساکی" است که توانایی دیدن ارواح را دارد. زندگی وی با برخورد با یک "شینیگامی" یا خدای مرگ که بر جریان گذر ارواح از دنیای انسانها به دنیای بعد از مرگ نظارت میکنند بکلی دگرگون میشود. "ایچیگو" با "روکیا کوچیکی " که یک "شینیگامی" و بدنبال یک "هولو" (یک روح گمگشته شرور) است، برخورد میکند و ...
انسانها توسط جنگ و آلودگی از بین رفته اند. آنهایی که زنده مانده اند شهری به نام "اکوبان" را می سازند...
سریال درباره خانواده جیم هست که خود جیم شخصیت کمدی و تنبل و بیخیالی داره و همه چیزو راحت میگیره و برعکس اون زنش آدمی مسئولیت پذیره که جیم خیلی سر این زنش رو مسخره میکنه. خواهر و برادر زن جیم هم از جیم میخوان همش آتو بگیرن و ضایعش کنند ولی جیم باز مسخره شون میکنه...سه فرزند جیم هم در کمدی داستان بسیار تاثیر گذارن...