داستان در مورد محاصره غافل گیر کننده 400 هزار سرباز بریتانیایی و فرانسوی به دست نازی ها است. نازی ها با روحیه بالا در حال درهم کوبیدن آنها بودند و سربازان نیز برای فرار از مرگ به سوی دونکرک (جایی که فاصله خاک اروپا و بریتانیا درحداقل ممکن بود) عقب نشینی میکردند...
یکی از کارمندان بانک که بر حمل و نقل شمشهای طلا نظارت می کند به همراه یکی از همسایگان عجیبش تصمیم می گیرند دست به سرقت طلا زده و آنها در قالب ماکت برج ایفل به خارج کشور قاچاق کنند...