با زیرنویس چسبیده
با زیرنویس چسبیده
زمانی که «نیک» می فهمد که پدرش هنوز زنده است، برای ملاقات با او به کاخی تاریک می رود، زیرا پدرش تنها کسیست که از استعداد سیاه او خبر دارد...
با زیرنویس چسبیده
هانا لی بیکر یک دختر نوجوان است که در عالم خشونت جنوب شهر گیر افتاده است و به دنبال راهی برای فرار میگردد...
"جوانا پری"، یک پرستار آرام و ساکت، کار جدیدی را برای "آقای کالی" سالخورده و نوه نوجوان او "سابیتا" آغاز می کند. یک حقه بیرحمانه از طرف "سابیتا" او را وارد رابطه ای یک طرفه با "کن"، پدر او می کند اما جاه طلبی و خواسته "جوانا" به او شجاعت تغییر شرایط را می دهد و...
«ریک» یک افسر پلیس است که بعد از گلوله خوردن در حین ماموریت، چندین ماه در بیمارستان بیهوش بوده است. وقتی که او بیدار می شود، می فهمد که دنیای اطرافش توسط زامبی ها (مرده های متحرک) تسخیر شده است، و به نظر میرسد که او تنها شخص زنده است. او برای پیدا کردن خانواده اش به شهر آتلانتا می رود، و در آنجا به گروهی از بازمانده ها بر می خورد که در خارج از شهر ساکن شده اند. همسرش «لوری» و پسرش «کارل» و همینطور بهترین دوستش، «شین» در میان بازمانده ها هستند. اکنون او بهمراه دیگر بازمانده ها باید در دنیایی که پر از مرده های متحرک است، راهی برای زنده ماندن پیدا کنند...
Michael Westen (جاسوس!) وسط یک عملیات توی نیجریه، حکم سوختگیش رو دریافت میکنه! «به عنوان جاسوس وقتی میسوزی، نه پولی داری، نه کاری، نه سابقهی کار، هرجایی ولت کنند مجبوری همونجا بمونی. روی هرکسی که هنوز باهات صحبت میکنه حساب میکنی. خلاصه تا وقتی نفهمی که چه کسی تو رو سوزنده هیچ جا نمیری.» مایکل رو وسط Miami ولش میکنند. زادگاهش، جایی که مادرش و برادرش زندگی میکنند. تمام تلاشش اینه که بفهمه کی حکم سوختگیش رو داده. این وسط برای اینکه زندگیش بگذره با کمک دو نفر از دوستانش عملا نقش Private detective رو هم بازی میکنه. روایت قصه، اول شخص هست. خود مایکل قصه رو روایت میکنه...
با زیرنویس چسبیده
«پل کرو» (سندلر) را که در گذشته بازيکن حرفه اي فوتبال امريکايي بوده به خاطر يک حادثه ي خطرناک رانندگي بازداشت مي کنند و به زندان آلن ويل مي فرستند که زندانبانش، «هيزن» (کرامول) نيز از کشته مرده هاي فوتبال امريکايي است. «هيزن» به «کرو» پيشنهاد مي کند که تيمي با زنداني ها تشکيل دهد که مقابل نگهبان ها بازي کنند…
«جو کوپر» (پارکر) و «داگ رمر» (استون) تلاش مي کنند تا با ابداع قوانيني جديد در بازي، همه چيز را به سود خود تغيير دهند. در نهايت، بازي تازه و عجيبي به نام «بيسکت بال» درست مي شود که قوانين آن متفاوت از بسکت بال است، اما محبوبيت فراواني مي يابد و يک برگزار کننده ي مسابقات ورزشي به نام «تد دنسلو» (بورگناين) پيشنهاد مي کند که مسابقات ليگ اين رشته ي جديد هم آغاز شود...