بیمارانی که برای جراحی های ستون فقرات وارد اتاق عمل دکتر کریستوفر دوانتش می شوند، به طور معمول همیشه معلول یا مرده آنجا راترک می کنند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه دو جراح همکار و یک دستیار وکیل دادگستری برای متوقف کردن وی اقدام کردند.
داستان سریال در مورد کارمندان دفتر FBI می باشد و میزان هوش، تکنولوژی، آمادگی و مهارت آنها برای محافظت از نیویورک را نشان میدهد و…
داستان این سریال فانتزی در مورد یک آدمکش حرفه ای می باشد که طی حادثه ای مجروح می شود و در این زمان با یک اسب آبی رنگارنگ دوست می شود...
در اواخر دهه 1970 دو مامور FBI وظیفه دارند با قاتلین سریالی مصاحبه کنند تا بتوانند معمای پرونده های قتل را حل کنند...
داستان سریال درباره شخصیتی با نام مت مورداک می باشد، کسی که در کودکی بینایی خود را از دست داد اما در عوض حواس خارق العاده ای را به دست آورد. حال او در روز به عنوان یکی وکیل، و در شب به عنوان یک ابر قهرمان در نیویورک مدرن با بی قانونی مبارزه می کند...
یک مادر مجرد بعد از آنکه متوجه میشود دیگران به اشتباه او را جوان تر از سن واقعیش میبینند، تصمیم میگیرد که به عنوان یک زن 26 ساله شروعی دوباره در حرفهی شغلی و زندگی عاشقانه خودش داشته باشد...
داستان سریال حول شخصیت Lindy دختر جوان بیست و یک ساله ای متمرکز شده است که به عنوان یک هکر استعداد فراوانی در کشف و شناسایی روابط دیجیتالی در دنیای وب دارد. او که در سالیان گذشته با ربوده شدن خواهر کوچکترش ُSarah ضربه روحی سنگینی دریافت کرده با ترک تحصیل از شیکاگو به نیویورک آمده وهمچنان در تلاش برای یافتن خواهرگم شده اش می باشد . در همین حالSophia بهترین دوست و هم اتاقی Lindy که مالک کلوپ شبانه ای می باشد اوراتشویق می کندتا باثبت نام در ابزاردوست یابی آنلاینی به نام Checkmate با افراد جدیدی آشنا شود.اوضاع به خوبی پیش می رود تا اینکه Lindy توسط دوست پسر سابقش که به عنوان کارآگاه در واحد مبارزه با جرایم سایبری کار می کند از وجود یک قاتل سریالی احتمالی در منهتن خبر می دهد که مشخصاتش شباهت بسیار زیادی با یکی از قرارهایش دارد.در این هنگام است که Lindy تصمیم می گیرد تا با همکاری تعدادی از دوستان هکرش راهی را برای یافتن قاتل احتمالی یافته و عدالت را به شیوه خود درباره اش اجرا نماید.
داستان سریال درباره جایگاه پست و مقام در کشور است. داستان شهوت و قدرت طلبی مردی را نشان می دهد که می خواهد تمام امور مربوط به کشور را در دست بگیرد. کسی که در سریال از او به عنوان مرد بد ذات و شیطان صفت و قدرت طلب یاد می شود. این مرد میخواهد واشنگتن را از آن خود کند. کوین اسپیسی در نقش این فرد به ایفای نقش خواهد پرداخت…
داستان در ارتباط با شبکه سازمان جاسوسی شوروی، "کا.گ.ب" است که در آن سالها در کشور آمریکا تارهای خود را تنیده بودند. البته این مورد دو طرفه بود و هر دو کشور فعالیت گُسترده جاسوسی را برای کسب اطلاعات از طرف مقابل انجام میدادند. یک مرد و یک زن توسط کمونیست ها انتخاب میشوند تا به ازدواج یکدیگر درآیند. آنها پیش از این هیچوقت همدیگر را ندیده اند و یا عشقی در بین خودشان حس نکرده اند اما بخاطر آرمان های شوروی باید ازدواج کرده و با نام و مشخصات جعلی گام به "ینگه دنیا"، "امریکا" بگذراند! حاصل زندگی آنها پس از سالها دو فرزند دختر و پسر است که به هیچ وجه از پیشینه والدینشان آگاهی ندارند. آنها در محیطی کاملا آمریکایی، با رویایی آمریکایی بزرگ شده اند. برنامه های آمریکایی را از تلویزیون دیده اند و به مدارس آمریکایی در فلب ایالات متحده، یعنی "واشنگتن" میروند. زندگی این جاسوسان تقریبا بصورت آرامی میگذرد تا آنکه ماموری از FBI به خانه ای در همسایگی این زوج جاسوس نقل مکان میکند و این چنین اوضاع هر روز بغرنج تر میشود. فعالیت های جاسوسی انها نیز با پیامی از سوی "کا.گ.ب" تشدید میشود. "رفقا به پا خیزید." (رفقا: اصطلاحی رایج در میان کمونیست هاست.)
سریال درباره یک خانواده می باشد که همگی پلیس هستند و هر کدوم در زمانی که پلیس بودند وقتشون رو صرف اجرای قانون کردند . فرانک ریگان که نقش پدر خانواده رو بازی می کنه رئیس پلیس شهر نیویورک بوده که در دوران خدمتش فردی باسیاست و با شهامت بوده . پسر بزرگش دینه قبلا سرباز در عراق بوده و الان کاراگاه خصوصی هست . دختر خانواده ارینه که بازپرش بخش قضایی در نیوروک ، الان از پدرش جدا شده و تنها زندگی می کنه . جیمی هم که کوچیکترین فردخانواده ست در رشته حقوق از دانشگاه هاروارد تازه فارغ التحصیل شده و بهخاطر اینکه کل خانواده پلیس هستند اونم به شغل خانوادگیش برگشت . دوست دختر جیمی اون تا سال اول در رشته حقوق همراهی می کنه بعد با اتفاقاتی که برای جیمی می یوفته اونم پلیس مخفی می شه که پدرش از این جریان خبر نداره …