در دوره ی سلسله ی جوسئون ، ریانگ در روز به عنوان یک گانگستر بی فایده در بازار فعالیت میکرد اما در شب او یه دزد جوانمرد است کسی که از دولتمردان فاسد صاحب منصب دزدی میکرد تا به فقیران بدهد. شهروندان فقیر فقط اون رو به عنوان « ایل جی مائه » می شناختند. بونگ سون دختری خنده دار است که دارای هنر جنگی خوبی است و به عنوان یک کلاه بردار زندگی می کند. . او فقط عاشق ریانگ است و حاضر است جان خود را برای او بدهد. یون چئه دختر یک دولتمرد صاحب منصب است و ذات خوبی دارد و به مردم بدبخت کمک می کند. او ایل جی مائه رو یک بار با شانس دید و داستان خوشعشق آنها آغاز شد. هر چند، او ایل جی مائه رو در موقعیت خطرناکی قرار میدهد چون یک افسر گارد سلطنتی نیز او را دوست دارد.