این سریال الهام گرفته شده از لورن کمبالبرت و همکارش مروان مری که جزء خبرهترین مذاکرهکنندگان با گروگانگیرها و خلافکارها میباشند، است. آنها در سرتاسر دنیا سفر میکنند تا به شرکتهای چند ملیتی و آژانسهای ملی با مذاکرات فشرده با خلافکارها و رسیدن به راهحل، کمک کنند...
داستان در لندن اتفاق می افتد، جایی که دو برادر به نام های دی و مارکوس کارهای خلاف و ضد اجتماع انجام می دهند. به گونه ای که ضد اجتماع بودن برای آن ها یک روش زندگی است...
داستان این مینی سریال 4 ساعته از این قرار است که مدتها پیش از آنکه کریس انجل بدنیا بیاید، مَردی پا به جهان گذاشت که سطح شعبده بازی را به مرحله ای بالاتر برد. اریک ویس مهاجر مجارستانی بعدها تحت تاثیر هری کلار(شعبدهباز معروف آمریکایی) و جان ایگن رابرت هودینی (شعبدهباز فرانسوی) اسم هری هودینی را برای خود برگزید و برخی از بزرگترین تردستیهای جهان را بنمایش گذاشت. وی در 9 سالگی اولین شعبده بازی خود را انجام داد. ابتدا تنها به ورق بازی کفایت میکرد تا جاییکه به وی لقب شاه بازی با ورق داده شد اما او به همین سطح اکتفا نکرد و شیوه فرار با دستان بسته را اجرا کرد. روشی که در آن هری در غل و زنجیر اسیر میشد و در طی زمان معینی باید خود را رها میکرد. ایده ای که بعدها پیشرفته تر شد و در نهایت هودینی با دستان بسته در آب فرو میرفت تا خود را آزاد کند. شاید این شعبده بازیها امروزه چیزی عادی بنظر بیاید اما آن زمان همگان شگفت زده شده بودند. همین کارها بود که وی را به ریاست انجمن شعبده بازی آمریکا، گرانقیمت ترین شعبده باز عصر خود، سلطان دستبند آهنین و پدر شعبده بازی معروف کرد
با زیرنویس چسبیده
سه دختر (که یکی شان سلنا گومز است) برای دیدار خانواده هایشان قصد دارند تا به انگلستان بروند اما اشتباها سر از مونت کارلو در می آورند! آنجا هم در جشنواره ای خیریه و بسیار جالب شروع به کار می کنند اما با گمشدن گردنبند الماسی بسیار گران قیمت ..