علیرغم اینکه شخصیت اصلی خواهان یک زندگی دوباره متولد شده آرام است، این دختر کالج سابق به عنوان یک شرور به سطح حداکثر می رسد.
در دنیایی که پادشاه دیوها مرده است، گروهی از نیمهخدایان که قادر به شکست او هستند، دنیا را به ارث بردهاند. یک شمشیرباز استاد که میتواند با یک نگاه دریابد چطور حریفش را شکست دهد. یک نیزهدار تندرو که میتواند دیوار صوتی را بشکند. یک دزد اژدهاپر که با سه اسلحه افسانهای همزمان میجنگد. یک جادوگر همهتوان که میتواند افکار را به واقعیت تبدیل کند. یک فرشته آدمکش که مرگ آنی میآورد. این قهرمانان برای کسب عنوان "قهرمان واقعی"، هرکدام به دنبال چالشهایی علیه دشمنان سرسخت میروند و میان خود برخورد ایجاد میکنند. نبرد برای تعیین قدرتمندترین میان قدرتمندان آغاز میشود.
Shadowbrokers کسانی هستند که مورد توجه قرار نمی گیرند و خود را به عنوان افرادی غیرقابل توجه نشان می دهند، در حالی که در حقیقت، آنها همه چیز را از پشت صحنه کنترل می کنند. سید بیش از هر چیز میخواهد شبیه آن کسی باشد و چیزی به کوچکی واقعیت کسلکننده سر راه او قرار نمیگیرد! او هر شب مخفیانه تمرین میکند و برای رسیدن به قدرت نهایی خود آماده میشود - فقط برای اینکه سرنوشت خود را با یک تصادف رانندگی خطرناک (و در عین حال مرگبار) انکار کند. اما وقتی او در دنیای دیگری از خواب بیدار می شود و ناگهان خود را در راس یک سازمان مخفی واقعی می بیند که در سایه ها با شر مبارزه می کند، در نهایت فرصتی پیدا می کند تا تمام فانتزی های هذیانی خود را عملی کند!
میکو یه دانشآموز دبیرستانی عادیـه که بعد از زمانی که شروع به دیدن هیولاهای زشت و وحشتناک میکنه، زندگیش به کلی عوض میشه. با اینکه خیلی وحشت زده شده، اما سعی میکنه که به زندگی روزانهی خودش ادامه بده، اون وانمود میکنه متوجه چیزهای وحشتناکی که اطرافش داره اتفاق میفته، نیست. اون باید این ترس رو تحمل کنه تا خودش و دوستش هانا رو از خطرات حفظ کنه. حتی اگه به معنای روبهرو شدن با وحشتناکترین چیز ممکن باشه. با ترکیب کمدی و وحشت، میروکو-چان داستان دختری رو میگه که سعی میکنه با عادی رفتار کردن، در مقابل موجودات فراطبیعی ایستادگی کنه.
داستان این انیمیشن در سالها پیش جریان دارد. جایی که قهرمانی به یک دهکده وارد شده و همراه با خود، بدختی و سختی را نیز برای ساکنین آن به ارمغان میآورد. او همراه با خود، یک گنجینه را آورده بود که قدرت زیادی را بههمراه داشت، اما دروغهایی که از جانب همراهیانش به وی گفته شده بود، کم کم مشکلاتی را برای وی در این دهکده ایجاد کرد. نیروهای بیگانه از فضا به زمین آمدهاند و قرار است که همراهشان تاریکی را به همراه داشته باشند. تنها این قهرمان و همراهانش هستند که میتوانند در برابر آنها ایستادگی کنند.
جمهوری سن مگنولیا. برای مدت زیادی، این کشور توسط همسایه اش، پادشاهی گیادیان، محاصره شده بوده که پهبادهای بی سرنشینی به اسم لژیون رو ساخته. پس از تحقیقات دردناک، جمهوری بالاخره موفق میشه که پهبادهای خودش رو بسازه که این جنگ یک طرفه رو لااقل بدون تلفات کنه - البته این چیزیه که دولت ادعا میکنه. در واقع، هیچ جنگ بدون خونریزی ای وجود نداره. پشت دیوارهای محکم که از 85 منطقه جمهوری محافظه میکنن، "بی وجودات" منطقه 86 وجود داره.
گرچه برای خوشمشربی و دستاوردهای علمیش مورد تحسین قرار میگرفت، دانشآموز دبیرستانی کیوکو هوری وجه دیگهای از خودش رو پنهان میکرد. با والدینی که اغلب برای کار از خونه دورن، هوری مجبوره از برادر کوچکترش مراقبت کنه و کارای خونه رو انجام بده، براش هیچ فرصتی برای معاشرت جدا از مدرسه باقی نذاشته بودن. در همون حال، ایزومی میامورا به عنوان یه اوتاکوی عینکی متفکر دیده میشه، هرچند در واقعیت اون یه آدم مهربونه که توی درس خوندن بیعرضه است. به علاوه اون نه تا پرسینگ مخفی پشت موهای بلندش و یه تتو در امتداد کمر و شونه چپش داره. خیلی اتفاقی، هوری و میامورا به همدیگه برخورد کردن...
ریماروِ خروشان اسم خزندهای است که توسط ساتو میکامی 37 ساله پس از آنکه به دست یه دزد کشته شد و به دنیایی خیالی رفت تصرف شد. حال که از بند زندگی معمولی و یکنواخت پیشین خود رها شده است، ماجراجویی جدید او به عنوان یه خزنده با قابلیتهایی منحصر به فرد و در دنیایی خیالی شروع میشود.
داستان درباره دختری دبیرستانی به نام “یوزوکو” می باشد که بعد از ازدواج مجدد مادرش مجبور است با خواهر ناتنی و جدید خود سازش پیدا کند؛ دختری به نام “می” که از قضا رئیس شورای دانش آموزی دبیرستان یوزوکو نیز می باشد. اما سازش یوزو با می فراتر از سازشی معمولی پیش می رود و...
ناروتو یک نینجای جوان بود که استعداد عجیبی برای آزار و اذیت کردن دیگران داشت، او به رویای خود یعنی تبدیل شدن به قویترین و برترین نینجای دهکده خود رسید و سرانجام چهرهی صورت ائ را به عنوان هوکاگه در کنار دیگر هوکاگه ها برای یادبود قرار دادند. اما این بار دیگر داستان متعلق به ناروتو نیست بلکه درباره نینجاهای جوانی از نسل جدید است که آمده اند تا جا پای او و گذشتگان بگذارند و اتفاقاً سر دسته آنها پسر ناورتو، یعنی بروتو است...