در سال 1962 ،بحران موشکی کوبا وحشت زیادی به جان مردم آمریکای جنوبی انداخته است. لاورنس ووزلی فیلمسازی است ،که فیلم جدید خود را برای عده ای نوجوان نمایش می دهد و مشکلاتی را به وجود می آورد...
داستان در مورد کمدینی به نام جری ساینفیلد است که درنیویورک زندگی میکند و از طریق اجرای شو ها در کلوپ ها و بار های شبانه پول در می آرورد.علاوه بر جری , همسایه ی عجیبش کازمو کریمر , همکلاسی قدیمیش جرج کاستنزا و الین بنس اون رو همراهی می کنند و داستان در مورده اتفاقاتی است که در زندگی روزمره ی این شخصیت ها رخ میدهد و …
انیمیشن "کاراگاه گجت" داستان کاراگاه با مزه که با بهره گیری از تکنولوژی های بکار رفته در بدنش مانند دستان دراز یا پاهای چرخ دار یا بال هلیکوپتری که از کلاهش بیرون می آید سعی می کند ماموریت هایش را انجام دهد اما در اصل برادرزاده ی باهوش او همه این ماموریت ها را به اتمام می رساند. این کارتون درباره یک کارآگاه فراموشکار حواس پرت و شلخته است. این کارآگاه یک ربات از نوع سایبورگ است که انواع و اقسام ابزارکها در تن و بدن او کار گذاشته شده و میتواند از آنها کمک بگیرد.
"پروفسور لیف" شاعری متعصب در مقابل علم، مجبور می شود با این حقیقت روبرو شود که پسرش نابغه ای در زمینه ریاضیات بوده و استعدادی خارق العاده دارد...
» اسمايلر گروگان « ( دورانته) با ماشين از بالاى صخره اى سقوط می كند و سرنشينان چهار اتومبيل شاهد اين تصادفاند. » اسمايلر « پيش از مرگ به آنان می گويد كه 350 هزار دلار از پولهاى مسروقه اش را زير « W بزرگ « پارك ايالتى ساحل سانتا رزيتا پنهان كرده است. حالا چهار اتومبيل به طور جداگانه به طرف سانتا رزيتا به راه می افتند...
داستان سریال در مورد مردم عادی می باشد که ناگهان در خود به قدرت فوق العاده و غیر طبیعی پی میبرند.داستان به طور معمول با یک پیچ و تاب و کنایه دار همراه است .
با زیرنویس چسبیده
یک ورزش نویس و یک طراح مد پس از یک طوفان عاشقانه با هم ازدواج می کنند و متوجه می شوند که اشتراکات کمی با هم دارند...
"کریستین پنمارک" ظاهرا همه چیز در زندگی اش دارد،خانه ای دوست داشتنی،همسری عاشق و بهترین دختر دنیا.اما او از کابوسی که متعلق به دوران کودکی اش می باشد به شدت رنج میبرد.دختر او کارهایی از جمله دروغ گفتن،دزدی و کاری بدتر را انجام می دهد و تنها او حقیقت را در مورد دخترش می داند و...
جوان مهربانى به نام « الوود پ . داود » ( استوارت )، شبى با يك خرگوش غولپيكر به نام « هاروى » ملاقات مى كند و با او دوست مى شود. از اين پس، « هاروى » همه جا « الوود » را همراهى مى كند...