در میخانه ای در نورمبرگ، "هافمن" جوان، سه داستان از معشوقه های گذشته خود "المپیا"، "آنتونیا" و گولیتا" را تعریف می کند...
« خانم فروى » ( ويتى ) ، پيرزن به ظاهر بی آزار و متين هنگام سفر با قطارى كه از اروپاى مركزى عازم انگلستان است، ناپديد میشود و « آيريس » ( لاك وود ) دخترى كه تازه با او در قطار آشنا شده نگران شده و به جست و جويش میپردازد.