"هنری دو تولوز" به طور مداوم به کافه "مولین روژ" رفته و طرحهایی از خوانندگان ترسیم می کند.در صورتی که او پسر یک کنت فرانسوی است،پاهایش در دوران کودکی به دلیل حادثه ای تغییر شکل داده اند.شبی در حال رفتن به خانه با زنی بنام "ماری" برخورد می کند و...
« آليور » ( ديويس ) ، پسر بچهى يتيم پس از تحمل سختى زندگى در نوانخانهاى به لندن مىگريزد . او ابتدا به چنگ عدهاى نوجوان جيببر مىافتد كه در خدمت مردى به نام « فاگين » ( گينس ) هستند . تا اين كه مرد پولدارى ( استيونس ) از مخمصه نجاتش مىدهد ...
« خانم فروى » ( ويتى ) ، پيرزن به ظاهر بی آزار و متين هنگام سفر با قطارى كه از اروپاى مركزى عازم انگلستان است، ناپديد میشود و « آيريس » ( لاك وود ) دخترى كه تازه با او در قطار آشنا شده نگران شده و به جست و جويش میپردازد.
زنی بازیگر توسط همسرش که به دوستان او حسادت می کرد به قتل می رسد. روز بعد،نویسنده ای به نام "رابرت تیسدال" که یکی از دوستان او بود، جسدش را در ساحل پیدا می کند. او برای تماس به پلیس فرار می کند اما دو شاهدی که این ماجرا را می بینند تصور می کنند او قاتلی است که پا به فرار گذاشته است.او دستگیر می شود و...