این بار گودزیلا با موجودی بیگانه و اسرارآمیز که تبدیل به هیولایی به نام "اورگا" می شود مبارزه می کند. آنها برای مبارزه نهایی در شهر شینجوکو به هم می رسند...
آقای میاگی این بار یک دختر نوجوان را زیر پر و بال خود می گیرد و او سعی دارد او را تبدیل به یک کاراتهباز حرفه ای کند...
استان در مورد کارگاهی به نام “کریس کنر” هست که پدرش در راه خدمت به ژاپن کشته شده. او به دنبال رئیس یک گروه ظالم منطقه کوچک ژاپنی در لس آنجلس هست…
" ویل" پسری از محله فقیر نشین "فیلی" است که توسط مادرش برای زندگی به خانه یکی از اقوام ثروتمند خود در "بل ار" فرستاده می شود. خانواده "بنک" یکی از ثروتمند ترین خانواده های منطقه هستند که در خانه مجلل خود زندگی می کنند. ولی ورود "ویل" نظم اشرافی که در این خانه حاکم بود را به هم می زند. او که بچه خیابان و موزیک رپ و رفص و آواز است با دیگر افراد خانه از بچه ها گرفته تا والدین تفاوت زیادی دارد. شیوه حرف زدن او شیوه خیابانی و رنگین پوستیست در جایی که خانواده "بنک" بسیاری از کلمات و رفتار "ویل" را بسیار وقیحانه می نامند. با گذشت زمان این دو نوع طرز فکر و دیدگاه بیش از پیش به هم نزدیک می شوند ولی رفتارهای این جوان پرشور در این خانواده اشرافی همچنان مایه خنده هست.
با زیرنویس چسبیده
«ادوارد لوييس» (گير)، سرمايه دار نيويورکي، به خيابان گردي به نام «ويوين وارد» (رابرتس) پيشنهاد مي کند که در ازاي دريافت پول به عنوان راهنما و هم راه، چند وقتي را در اختيار او باشد.
یک راننده تاکسی در یک مسابقهی اسب سواری شرط بندی میکند و جایزه ارزشمندی برنده می شود، اما مشکل اینجاست که او دیگر نمی تواند دست از شرط بندی بردارد...
دو فرد که قدرت های ذهنی ماورا الطبیعی دارند برای پیدا کردن یک شهر گمشده ی اینکایی، واقع در کوه های اکوادور، استخدام شده اند. گفته می شود که این شهر گنج عظیمی را در خود مخفی کرده است...
"آل باندی" فروشنده کفشهای زنانه ای است که زندگی مصیبت باری دارد. او از کار خود متنفر است. همسر او زنی تنبل و پسرش بسیار بی عرضه است (مخصوصاً در ارتباط برقرار کردن با دختران) و همچنین دختری با عقاید تیره و تار دارد. محوریت سریال بر روی این خانواده و ماجراهای جالب و خنده داری است که برایشان اتفاق می افتد...
زمانی که یک کارخانه ماشین ژاپنی، یک کارخانه آمریکایی را میخرد، رابط آمریکایی باید بین کارکنان خارجی و افراد بومی میانجیگری کند و آنها را مدیریت کند...
داستان فیلم در مورد پسر نوجوان دبیرستانی به نام «اسکات هاوارد» ( مایکل جی. فاکس ) می باشد که در میابد یک گرگینه است...