یک مرد میانسال که با مشکلات روحی مواجه است، به همراه دخترش به شهر زادگاهش می رود تا زندگی اش را باز پس بگیرد...
با زیرنویس چسبیده
سه اعجوبه که هر کدام در زمینهای متفاوت نابغهاند، بهمراه مادرشان در یک خانه زندگی می کنند. پدرشان هم که مدتها پیش ترکشان کرده، اکنون بازگشته است تا مسائل را روبه راه کند.
داستان در مورد روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. ماجرای شاد بودنها و غمگین شدنها، نیازها و تلاشها، موفق شدنها و گاهی هم شکست خوردنها. مادر ۳۲ ساله است و دختری ۱۶ ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند....
"ری" تبهکاری خرده پا قصد دارد به همراه شرکای تبهکار خود یک پیتزافروشی افتتاح کرده و از طریق آن به بانک محل دستبرد بزنند.اما از آنجایی که همسر او پیتزا پز خوبی نبوده اما شیرینیهای عالی می پزد آنها اقدام بفروش آنها می کنند.اما وقتی آنها در حفر تونل به موفقیت دست پیدا نمی کنند،شغل شیرینی فروشی آنها پر درآمد می شود و...
سریال قانون و نظم : واحد قربانیان ویژه نام یک سریال پرطرفدار در امریکاست این سریال برگرفته از سریال اصلی قانون و نظم است که بیست سال پیش پخش ان اغاز شد خالق سری مجموعه های قانون و نظم دیک ولف است و سریال مربوطه به ماجراهای اداره پلیس و دادستانی شهر نیویورک میباشد….
با زیرنویس چسبیده
«لی سایمن» خبرنگاری ناموفق است که آرزوی رمان نویسی را نیز در سر می پروراند. او سعی می کند به افراد مشهور و ستاره ها نزدیک شود، از این رو بعد از جدایی از همسرش فرصتی می یابد تا بسیاری از این افراد را بعضا به واسطه شغلش ملاقات کند...
سريال به يکي از زندانهاي خيلي پيشرفته که سيستم امنيتي قوي داره مربوط ميشه. داستان سریال به فرار زنداني ها مربوط نیست و بيشتر به اتفاقات داخل زندان و ارتباط پرداخته میشه. اين زندان با ديگر زندانها فرق داره چراکه داراي يک قسمتي است بنام E-city که در اين محوطه زندانيان آزادند ولي هر حرکت آنها توسط نگهبان ها کنترل ميشه.
با زیرنویس چسبیده
انتي کات، تعطيلات عيد شکرگزاري، سال 1973. «پل هود» (مگواير) پسرک شانزده ساله ي خانواده اي مرفه، دبيرستان را رها مي کند و براي گذراندن تعطيلات به خانه مي آيد؛ ولي با در نظر گرفتن تنش حاکم بر خانه و ميل و علاقه ي شديدش در به دست آوردن دل «کيسي» (هولمز) – دختري اهل منهتن – همان بهتر که در دبيرستان باقي مي ماند.
سام (برادریک) در شهر کوچکی در ایالت نیوانگلند زندگی میکند او از زندگی خود راضی نیست. روزی نامزدش، لیندا (پرستن) به او میگوید به شخص دیگری علاقهمند شده است و میخواهد به نیویورک برود. سام از این حرف او بسیار متعجب میشود و نمیخواهد لیندا را از دست بدهد. برای همین پس از این که لیندا به منهتن میرود او هم به دنبالش به منهتن میرود...