سارق جوانى، « بن هارپر » ( گريوز ) به جرم قتل اعدام مىشود اما به واعظ روان پريش، « هرى پوئل » ( ميچم ) بروز نمىدهد كه پول سرقتى خود را كجا مخفى كرده است. « هرى » نيز پس از آزادى سراغ خانواده ى « هارپر » مىرود و مىكوشد تا از جاى پولها باخبر شود. پسر كوچك خانواده، « جان » ( چاپين ) مىداند كه پدرش پولها را در عروسك خواهرش ( بروس ) مخفى كرده...
سه مرد تصمیم میگیرند که بانک شهری را بزنند. آنها شنبه را برای این کار انتخاب می کنند اما این دزدی به خشونت کشیده می شود…
مالی و دونا به همراه سه فرزندشان خانواده ای پنج نفره را تشکیل می دهند. پسر آنها تیم با دختری به نام ویکی آشنا شده و همین موضوع باعث می شود تا خانواده در خطر فروپاشی قرار گیرد...