در دنیایی که با افراد تغییر یافته با بی اعتمادی و ترس برخورد میشود موسسه ای مخصوص تغییر یافته ها برای به دست آوردن صلح و زندگی مسالمت آمیز آنان با انسانها میجنگد…
با زیرنویس چسبیده
در سال 2050 که جمعیت مردم بسیار زیاد شده، دولت برای کنترل جمعیت مسابقه ای را با عنوان "مسابقه مرگ" طراحی کرده است. این رقابت سالانه در سراسر کشور برگزار شده و تنها راه جمع آوری امتیاز در آن این است که شرکت کننده با وسیلهی نقلیه خود دیگران را به کام مرگ بکشاند...
یک مبارز سابق ناچاراً به منظور نجات خواهرش از دنیای مبارزات غیرقانونی و فرد دیوانه ای که آن را اداره میکند، دوباره به سمت زندگی سابقش بازمیگردد...
در آینده ای نزدیک پارکی فوق پیشرفته شبیه غرب وحشی طراحی شده است که ربات های انسان مانندی بنام "میزبان" در آن وجود دارد. این ربات ها همگی از قبل برای اهداف مشخصی برنامه ریزی شده اند. افراد ثروتمند که در این پارک با نام "مهمان" شناخته می شوند در ازای پرداخت پول میتوانند از امکانات و ربات های این پارک بازدید و استفاده کنند. همه چیز سالها طبق برنامه پیش می رود و سرمایه گذاران این پارک تسلط کامل بر روی ربات ها دارند تا اینکه یک روز به دلیل نقص فنی در سیستم کنترل، ربات ها متوجه ماهیت واقعی خود شده و کم کم دست به شورش علیه سازندگان خود می زنند...
در آینده نزدیک، در دنیایی که توسط نیروهای فضایی بیگانه اشغال شده و نسل بشر به دو گروه اطاعت کننده از اشغالگران و مخالفانشان تبدیل گشته، خانواده Bowman که در لس آنجلس زندگی می کنند در تلاش هستند با دوری کردن از قرار گرفتن در مرکز درگیری های این دو گروه و گرفتن تصمیمات دشوار دراین شرایط سخت کنار یکدیگر مانده و زنده بمانند. اما زمانی که پدر خانواده Will که در گذشته در نیروی FBI مشغول به کار بوده مجبور می شود تا برای حمایت از خانواده اش با دولت اشغالگر همکاری نماید اوضاع برای این خانواده پیچیده تر و سخت تر می گردد...
گروهی از دانشجویان جاه طلب و باهوش رشته حقوق به همراه یکی از اساتید که وکیل مدافع پرونده های جنایی است درگیر یک ماجرای قتل میشوند که به طور کلی مسیر زندگی آنها را عوض میکند...
گروهی کشیش کفرگو که دائم به عیاشی مشغولند با نام مکتب چندمذهبی قدیسان جهنمیآگوستین بدترین شیاطین را به جهنم بر میگردانند...
با زیرنویس چسبیده
والتر بلک (مل گیبسون), به انتهای خط رسیده است. بلک مدیرعامل یک شرکت خانوادگی تولید کننده ی اسباب بازی است که سیاست های غلط کاری و حرفه ای اش ضرر و زیان های بسیاری به بار آورده است. ازدواج بیست ساله ی والتر با مردیت (جودی فاستر) نیز در آستانه ی فروپاشی قرار دارد. مردیت شوهرش را دوست دارد اما قادر به تحمل رفتارهای تند و خشن او نیست. آنها دو فرزند دارند. پسر بزرگ خانواده پورتر (آنتون پلچیر) از دست پدرش عصبانی است و به مادرش توصیه می کند که هرچه زودتر طلاق بگیرد...
سریال از یک فرار شروع می شود فرد جوانی ریشهای خود را می تراشد و یونیفرم مامورین زندان را می پوشد و به راحتی از زندان فوق امنیتی فرار می کند. نام این” فرد نیل کفری” است.
سریال به خانواده های «جی پریچت»، دخترش «کلر» و پسرش «مایکل» که همه در لس آنجلس زندگی می کنند می پردازد. «کلر» مادر خانه داری است که همسر «فیل دانفی» است و سه بچه دارد. جی با «گلوریا»، دختر جوان کلمبیایی ازدواج کرده است و به او کمک می کند تا پسر نونهالش را بزرگ کند. «مایکل» و پارتنرش «کامرون تاکر»، کودکی ویتنامی بنام «لیلی»، را به فرزند خواندگی گرفته اند.