داستان این سریال فانتزی و رازآلود دربارهی موجودات افسانهای و اسطورهای میباشد که از سرزمین جنگزندهی خود فرار کرده و اکنون در یک شهر تاریک و مرموز زندگی میکنند. اما حضور این موجودات در این شهر باعث افزایش جمعیت و همینطور مشکلات و ناسازگاری با انسانها میشود. در این میان یک قاتل سریالی شروع به قتل این موجودات میکند و کارآگاهی که بر روی این پرونده کار میکند به زودی به عنوان قاتل و تنها مظنون فعلی شناخته میشود و…
یک دانشجوی مؤسسهی فنآوری ماساچوست متوجه میشود که سیارک بزرگی در حال نزدیک شدن به زمین است و تا شش ماه دیگر به زمین برخورد میکند. او با همکاری یک میلیاردر بخش فنآوری موضوع را با وزارت دفاع در میان میگذارند و سعی میکنند با مخفی نگه داشتن موضوع از مردم، زمین را از نابودی نجات دهند...
داستان سریال حول شخصیت فردی به نام Dash متمرکز است که از سال 2040 به همراه برادر دوقلویش Arthur و خواهر ناتنیش Agatha که از توانایی آینده نگری بهره مند می باشند توسط پلیس در خردسالی وارد این سیستم پیش بینی گشته بودند. اما حالا در سال 2065 سیستم های پیشگیری از وقوع جرم تغییر بسیاری یافته و از انحلال واحد مربوطه بیش از یک دهه می گذرد. در این زمان Dash که همچنان با نمایه ها و کابوس های وحشتناکی از حوادث آینده مواجه است خود را به پلیس سرسخت و گستاخی به نام Lara Vega نزدیک کرده تا بتواند از توانایی هایش برای جلوگیری از وقوع جرایم استفاده نماید. ضمن آنکه این دو همزمان تلاش خود را برای یافتن Arthur که به طرز اسرار آمیزی ناپدید گشته است و افتادن او به دست تبهکاران می تواند مشکلات فراوانی ایجاد کند آغاز می نمایند....
با زیرنویس چسبیده
در آینده نزدیک که دیگر اکسیژنی برای نفس کشیدن وجود ندارد، دو مهندس (نورمن ریداس و جایمن هانسو) وظیفه حفاظت از آخرین امید انسان ها برای بقا را بر عهده دارند...
با زیرنویس چسبیده
نوجوانی (بریت رابرتسون) کنجکاو در زمینه علمی به همراه یک مخترع نابغه (جرج کلونی) قدم در ماموریتی خطرناک می گذارند، تا راز سرزمینی خفته را بیدار کنند، سرزمینی که در فضا و زمان نهفته و در خاطرات از آن بنام «سرزمین آینده» یاد می شود...
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند
سریال فوق العاده ای که به تازگی از شبکه Show case پخش شده است و توانسته در همان قسمت اول خود طرفداران زیادی را به خود جذب کند داستان این سریال درباره یک کارگاه است که در سال ۲۰۷۷ زندگی می کنه این کارگاه باید دزدان شهر خودشو دستگیر کنه که هر قسمت با هیجان خاصی آغاز می شود
داستان در مورد زنی با گذشته ی غمناک است، که گذرش به شهری کوچک در مین می افتد، جایی که جادو و رمز و رازهای قصه ها به حقیقت پیوسته اند...
این سریال پیش درآمدی بر بازیِ اصلی این سریال است، شرح پیش زمینهی زندگیِ شخصیت های این سریال ؛ شرح دلایل آنها برای شرکت در دهمین رقابتِ “مورتال کمبت” که نسخهی اول این بازی بر این اساس بود. قسمت های این سریال غیرخطی بوده و کمترین استمرارِ داستانی را دارند. هر قسمت از این سریال درموردِ سرگذشت و قضایای یک شخصیت یا چند شخصیت است. و اما فصل دوم خودِ رقابت (مورتال کمبت) را پوشش میدهد.
"کریستوفر چنس" متخصص امور امنیتی، محافظ و کارآگاهی خصوصی می باشد، که با قرار دادن خود به عنوان سپر انسانی از مشتریان خود در مقابل ترور محافظت می کند. او به طور محسوس یا غیر محسوس مشتریان خود را که قرار است هدف ترور قرار بگیرند دنبال کرده و یا خود را در موقعیت آنها قرار می دهد و در لحظه ترور با زیرکی وارد عمل می شود و فرد یا افراد اجیر شده را از میان برمی دارد. او با دفتری خصوصی که توسط همکارش "وینستن" اداره می شود همکاری می کند و فردی مرموز و زیرک به نام "گوررو" با هنرنمایی "جکی ارل هیلی" نیز برای یافتن افرادی که در پشت پرده این ترور ها قرار دارند به او کمک می نماید. "کریستوفر چنس" با بازی “مارک ولی” مهارت “جک بائر”(۲۴) ، شوخ طبعی “جفری داناوان” (Burn Notice ) و خوش تیپی "جیمز باند " را یکجا دارد.