با زیرنویس چسبیده
برای اولین بار، یوتا - محبوب ترین خواننده جهان - در یک کنسرت زنده خود را به جهانیان نشان می دهد. صدایی که تمام دنیا منتظرش بودند در آستانه طنین انداز شدن است...
داستان یک بچه خیابانی که در تلاش برای زنده ماندن در شهر آینده ای است که به فناوری و تغییرات بدنی علاقه دارد...
لوسیوس مدستوس، یه معمار روم باستان، به خاطر این که ایده های جدیدی به ذهنش نمیاد، دچار مشکل شده و به دنبال شغل می گردد. دوستاش به خاطر این که رفتار و شخصیت اون ملال آور شده، تصمیم میگرن که برای استراحت اونو به یه حمام عمومی ببرن. به دلیل شلوغ بودن و ازدحام جمعیت نمی تونه ازون جا خارج بشه و تصمیم می گیره که سرشو ببره زیر آب. اون زیر یه تونل مخفی پیدا می کنه که اونو به یه حموم عمومی ژاپنی مدرن در زمان حاضر منتقل می کنه و این کار سبب می شه تا ایده ها و الهام های جدید برای ساخت سازه های جدیدش مهیا بشن. اون که کله اش پر از دانش هاییست که به نظر بسیار جلوتر از زمان خودش میاد، تمام تلاشش رو می کنه تا چیزایی را که پیدا کرده مجددا از نو بسازه که عموما از نظر کیفی به خاطر شرایط زمانی پایین تر از موارد موجود در زمان مدرن هستن. اما به نظر میاد که نبوغ خالص اون به تنهایی برای جلب نظر شهروندان و بازیابی شهرتش به عنوان یه معمار کافی باشه.
میکو یه دانشآموز دبیرستانی عادیـه که بعد از زمانی که شروع به دیدن هیولاهای زشت و وحشتناک میکنه، زندگیش به کلی عوض میشه. با اینکه خیلی وحشت زده شده، اما سعی میکنه که به زندگی روزانهی خودش ادامه بده، اون وانمود میکنه متوجه چیزهای وحشتناکی که اطرافش داره اتفاق میفته، نیست. اون باید این ترس رو تحمل کنه تا خودش و دوستش هانا رو از خطرات حفظ کنه. حتی اگه به معنای روبهرو شدن با وحشتناکترین چیز ممکن باشه. با ترکیب کمدی و وحشت، میروکو-چان داستان دختری رو میگه که سعی میکنه با عادی رفتار کردن، در مقابل موجودات فراطبیعی ایستادگی کنه.
درحالی که نیمهشب مشغول قدمزنی بود صدایی اسرارآمیز توجه او را به خود جلب میکند و به سوی صدا روانه میشود. «آی اوتو»، دختری 14 ساله با دنبال کردنِ صدا یه تخممرغ پیدا میکنه. صدای موردنظر با لفظی مجابکننده خطاب به «آی» میگوید: «اگر خواهان تغییر آینده هستی، فقط کافیه همین الان تصمیم بگیری. حالا، به خودت باور داشته باش و اون تخممرغ رو بشکن.»
موقع نجات دادن یه غریبه از تصادف ترافیکی کشته شد، یه نیت 34ساله به عنوان رودئوس گریرات توی دنیایی از جادو تولد تازهای پیدا کرد، یک نوزاد تازه متولد شده. با دانش، تجربه و پشیمانیهایی که از زندگی گذشتهش باقی مونده بود، رودئوس قسم خورد زندگی راضیکنندهای رو پیش ببره و اشتباهات گذشتهش رو تکرار نکنه. حالا با مقدار عظیمی از نیروی جادویی به همراه ذهن یک بزرگسال نعمت داده شده، رودئوس به عنوان یه نابغه که توسط والدین جدیدش به وجود اومده، دیده میشه. طولی نکشید که خودشو در حال درس خوندن تحت نظر پدر شمشیرزنش و یه دانشمند به اسم راکسی میگوردیا پیدا کرد، همه برای....
یونا پانزده ساله ترجیح می دهد در خانه بماند و با وسواس بازی VRMMO مورد علاقه اش را به انجام هر کار دیگری از جمله رفتن به مدرسه ترجیح دهد. وقتی یک بهروزرسانی عجیب و غریب جدید یک لباس خرس منحصربهفرد با تواناییهای فوقالعاده به او میدهد، یونا پاره میشود: لباس بهطور غیرقابل تحملی زیبا است، اما برای پوشیدن در بازی خجالتآور است. اما پس از آن او ناگهان خود را به دنیای بازی منتقل می کند، با هیولاها و جادوهای واقعی روبرو می شود و لباس خرس تبدیل به بهترین سلاح او می شود!
این داستان علمی تخیلی تلاش دو پسر را برای احیای بشریت پس از بحران مرموزی که همه را برای هزاران سال به سنگ بدل کرده نشان می دهد.
آستر و یونو در بدو تولد در کلیسایی رها شدند و به شکل جدا نشدنی با هم رشد کردند. در روزگار کودکی آنها با یکدیگر عهدی بستند تا بر سر امپراتور جادوگران شدن رقابت کنند. هرچند، وقتی بزرگ شدند تفاوتی بین آنها آشکار شد. یونو نابغه نابغه ای در جادوگری با قدرت و تسلط بالا بود، درحالی که آستر به کلی نمیتوانست از جادو استفاده کند. ولی تلاش میکرد کمبود خود را با تمرین فیزیکی جبران کند. وقتی آنها در سن 15 سالگی گریمورشان را دریافت کردند، یونو کتابی شگفت انگیز با شبدر چهار برگ دریافت کرد (به اکثر مردم شبدر سه برگ میرسد)، درحالی که به آستر هیچ چیز نرسید. هرچند، وقتی یونو در خطر بود حقیقت در مورد قدرت آستر نمایان شد؛ به او یک گریمور با شبدر پنج پر رسید، یک “شبدر سیاه”! اکنون دو دوست پا در عرصه جهان میگذارند، هردو با هدفی یکسان!
پروفسور کوچولو اما با مسئولیتی بزرگ به عنوان مدرس در دربار سلطنتی پادشاه گرانزریچ آغاز به کار می کنه. هر یک از چهار شاهزاده ای که قراره تحت تدریس این استاد کوچولو قرار بگیرن شخصیت متفاوتی دارن ، حالا باید دید که این معلو کوچولو می تونه با چهار شاهزاده ها و شخصیت های متفاوتشون کنار بیاد یا نه ؟