در کشتی باری "گلنکرن"، زندگی خدمه در ترس، تنهایی و سوءظن می گذرد. مردان الکل قاچاق کرده و زنان با یکدیگر می جنگند، جاسوسی یکدیگر را می کنند، اما وقتی مرگ از راه می رسد یکدیگر را از خطر نجات می دهند...
گیل و لانا ازدواج کرده و مزرعه ای در موهاوک ولی راه انداری می کنند، اما جنگ داخلی آغاز شده و آنها توسط سرخپوستان تهدید می شوند...
در روزهاى تاریك بعد از جنگ جهانى اول، خانم و آقاى كارا كلاف به دلیل فقر، سگ پسرشان را به یك دوك می فروشند. پسر از دورى لاسى سخت ضربه می خورد، اما فكر مى كند كه شاید این زندگى جدید به نفع سگش باشد و ...