زن تاجر قوی اما مریض، ویما سانتوس، به دنبال سروسامان دادن به رابطه پیچیده خود با سرپرستش، آنجل لاکسین، و پسر عجیب او، زیان لین، است. داستان این فیلم درباره عشق، پذیرش و گذشت است...
در آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم، «ژنرال داگلاس مک آرتور» تصميم گرفت به قولي که در سال 1942 داده بود، وفا کند و دوباره پس از عقب نشيني اجباري از فيليپين، به آن جا برگردد. بيش از پانصد سرباز امريکايي در اردوگاهي در فيليپين اسير ژاپني ها بودند و با آنان رفتاري بي رحمانه صورت مي گرفت و «مک آرتور» مي خواست مطمئن شود که اين سربازها صحيح و سالم به کشورشان باز مي گردند.