داستان در مورد تجدید دیدار چند همکلاسی در دوران دبیرستان است. داستان قتلی که در طول یک شب روی داده در هر یک از اپیزودها از زاویهی دید شخصیتهای مختلف بازگو میشود و هر یک از آنها فرمت بصری و ژانر متفاوتی خواهد داشت.
داستان سریال در مورد خانوادهای میباشد که به پرورش دام در مونتانا میپردازند. حال آنها باید با کسانی که قصد تصاحب زمینهایشان را دارند ، روبرو شوند...
با زیرنویس چسبیده
"لی هیدن" ستارهی فیلمهای وسترن با یک صدای طلایی است، اما مدت هاست که دیگر اثر فاخری خلق نکرده و از دوران حرفه ای اش فاصله گرفته است. او شب و روزش را با دود کردن سیگار و غصه خوردن به بطالت می گذراند، تا اینکه در همین حین متوجه می شود که مبتلا به سرطان لوزالمعده است...
در آینده ای نزدیک پارکی فوق پیشرفته شبیه غرب وحشی طراحی شده است که ربات های انسان مانندی بنام "میزبان" در آن وجود دارد. این ربات ها همگی از قبل برای اهداف مشخصی برنامه ریزی شده اند. افراد ثروتمند که در این پارک با نام "مهمان" شناخته می شوند در ازای پرداخت پول میتوانند از امکانات و ربات های این پارک بازدید و استفاده کنند. همه چیز سالها طبق برنامه پیش می رود و سرمایه گذاران این پارک تسلط کامل بر روی ربات ها دارند تا اینکه یک روز به دلیل نقص فنی در سیستم کنترل، ربات ها متوجه ماهیت واقعی خود شده و کم کم دست به شورش علیه سازندگان خود می زنند...
داستان سریال بر روی گروهی از افراد متمرکز است که تاریخ تولدشان یکی می باشد و به صورت تصادفی زندگیشان در راه های مختلف به هم گره می خورد. جک و ربکا زوج جوانی هستند که در پترزبورگ منتظر به دنیا آمدن سهقلویشان می باشند. کوین بازیگر موفق و خوشتیپ تلویزیون می باشد که از زندگی مجردی خسته شده است. رندال نیز تاجری است که در کودکی پدرش او را در یک ایستگاه آتش نشانی رها کرده بود و اکنون دارای یک همسر و دو دختر است...
در دهه 90 میلادی در شهر لس آنجلس پلیس شهر بدترین رفتار ممکن را با سیاهپوستان شهر داشت و به همین دلیل اداره پلیس درگیر پرونده سوءرفتار با شهروندان بود.در همین حال همسر سابق یکی از بازیکنان موفق و سیاه پوست فوتبال آمریکایی به او جی سیمپسون به طرز وحشیانه ای به قتل می رسد...
"اسرار و دروغ ها" داستان مردی است که جسد پسری را پیدا میکند و تبدیل به مظنون اصلی قتل او میشود. زمانی که خانواده اش ، شهرتش و سلامت عقلیش در خطر از دست رفتن قرار میگیرد چاره ای جز تلاش برای پیدا کردن قاتل واقعی ندارد...
“مارتین” نمی تواند دل پسرش را بدست می آورد . “جیک” لال است و نمیگذارد هیچکس ، حتی پدرش او را لمس کند . اما وقتی در سریال این اتفاق می افتد ، عقده ی فکری و روحی “جیک” نسبت به عدد ۳۱۸ که هیچ توضیحی هم برای آن وجود ندارد ، از طریق اتفاقاتی که در سراسر جهان برای مردم می افتد ، آشکار میشود …
این فیلم در مورد پسری به نام کن بوید است، او در یک بیمارستان روانی بوده و حالا خوب شده و از آنجا بیرون آمده. افرادی که او را به این بیمارستان فرستاند همه به شکل وحشیانه ای کشته شده اند و حالا کلانتر فکر می کند او قاتل است...