"هری فابین" مردی لندنی با نقشه هایی جاه طلبانه است که هیچگاه به نتیجه نرسیده است، اما وقتی در باشگاه کشتی که توسط پسرش "کریستو" اداره می شود با "گریگریوس" کشتی گیر مشهور بین المللی برخورد می کند، نقشه های در سر می پروراند که بلیت رسیدن به ثروت برای اوست...
در قرن پانزدهم فرانسه پس از نزدیک به صد سال جنگ با انگلستان شکست خورده و به یک ویرانه تبدیل می شود. "ژاندارک" دختر چهارده ساله کشاورز ادعا می کند زمزمه هایی از بهشت شنیده مبنی بر اینکه او هدایت ارتش خدا را بر عهده بگیرد و "چارلز هفتم" را به عنوان پادشاه فرانسه برگزیند...
« آليور » ( ديويس ) ، پسر بچهى يتيم پس از تحمل سختى زندگى در نوانخانهاى به لندن مىگريزد . او ابتدا به چنگ عدهاى نوجوان جيببر مىافتد كه در خدمت مردى به نام « فاگين » ( گينس ) هستند . تا اين كه مرد پولدارى ( استيونس ) از مخمصه نجاتش مىدهد ...
« پيپ » ( ويجر ) ، در كودكى با « استلا » ( سيمونز ) و « خانم هاويشام » ( هانت ) ، قيم ثروتمند او آشنا مىشود . روزى « پيپ » به يك محكوم فرارى ( كورى ) كمك مىكند و سالها بعد ، در جوانى ( ميلز ) ، ثروتى از يك ناشناس به او مىرسد .