دو برادر، "بن" و "کلینت"، به دامدارانی که از تگزاس به مونتانا می روند می پیوندند. در راه تگزاس، آنها "نلا" را از دستان سرخپوستان آزاد کرده و او تصمیم می گیرد آنها را همراهی کند. "بن" و "نلا" به هم علاقه مند می شوند اما او به میزانی که "نلا" می خواهد جاه طلب نیست و...
با زیرنویس چسبیده
« ژولى » ( کارون ) ، دختر بی سرپرست ساکن یتیم خانه اى در فرانسه تحت قیمومیت و حمایت مالى مردى خوش گذران ( آستر ) قرار دارد که او را نمى شناسد . اما وقتى به امریکا می رود و دلباخته مرد مىی شود ، راهى جز افشاى واقعیت نمی ماند ....
سه مرد تصمیم میگیرند که بانک شهری را بزنند. آنها شنبه را برای این کار انتخاب می کنند اما این دزدی به خشونت کشیده می شود…
مالی و دونا به همراه سه فرزندشان خانواده ای پنج نفره را تشکیل می دهند. پسر آنها تیم با دختری به نام ویکی آشنا شده و همین موضوع باعث می شود تا خانواده در خطر فروپاشی قرار گیرد...
"مت دورکس" گله داری بزرگ به یک کارخانه ذوب مس که آبهایش را آلوده می کند حمله کرده و سپس دارائیهایش را بین پسرانش تقسیم می کند.یکی از پسرانش به نام "جو" مسئولیت حمله را پذیرفته و سه سال به زندان فرستاده می شود."مت" بر اثر حمله ای قلبی از دنیا رفته و "جو" تصمیم به انتقام می گیرد...
« پولا » ( مونرو )، « لوكو » « گريبل » و « شاتس پيج » ( باكال )، سه مدل بلوند نيويوركى، آپارتمانى اجاره مىكنند تا سه ميليونر پابه سن گذاشته را به تور بيندازند، اما در عوض به مردانى متوسط الحال دل مىبازند...
در سال 1870،ده سال از جنگی خونین بین مهاجران و آپاچیها می گذرد."تام جفوردز" یکی از پسران آپاچی را نجات دهده و تصمیم می گیرد از این فرصت استفاده کرده و به عنوان سفیر مشغول بکار شود.برخلاف تعجب همگان ماموریت او موجب ایجاد راهی ارتباطی با آپاچیها می شود و...
گروهی از سارقان بانک فراری به بیابان پناه می برند. آنها که از بی آبی در حال مرگ هستند به شهری خالی از سکنه پناه برده و متوجه می شوند معدن کاوی پیر به همراه نوه اش در آنجا زندگی می کنند و...
در سال 1932، پلیسی به قتل رسیده و "فرانک ویچک" محکوم به حبس ابد می شود. یازده سال بعد، یک آگهی در روزنامه توسط مادر او روزنامه نگاری به نام پی.جی اونیل" را متقاعد می کند به پرونده نگاهی بیاندازد. پس از مدتی او متوجه می شود "فرانک" بیگناه است و...
"نیک بیانکو" هنگام سرقت جواهرات دستگیر می شود و برخلاف اصرار دادستان،از لو دادن همدستانش امتناع کرده و به زندان می رود.وقتی متوجه می شود همسر افسرده اش دست به خودکشی زده دوستان قدیمی اش را لو داده و عفو مشروط می گیرد.او دوباره ازدواج کرده،کار جدیدی پیدا می کند و یک زندگی شاد را آغاز می کند...