با زیرنویس چسبیده
«عيساي ناصري» (دافو) نجاري سخت کوش است. درد و رنج انسان ها و يوغ اسارتي که بر گردن آنان است، او را بر مي انگيزد تا خانه و خانواده اش را ترک کند و چشم بر شادي هاي کوچک و بزرگ ببندد و رسالت الهي خود را آغاز کند...
"چارلی پارکر" نوازنده ساکسیفون در سال 1940 به نیویورک می رود. او به مواد مخدر اعتیاد پیدا می کند، اما همسر دوست داشتنی اش "چن" تلاش می کند به او برای بیرون آمدن از این مخمصه کمک کند...
با زیرنویس چسبیده
«باوموردا» (مادرش)، ملکه ی شرور، مطلع می شود که قرار است کودکی از بین «دیکینی ها» باعث سقوط او شود، دستور قتل تمام زنان باردار را می دهد. اما «الورا»، یکی از نوزادان نجات می یابد و خانواده ی «ویلو» (دیویس) او را پیدا می کنند. «ویلو» و خانواده اش که از نسل مردمانی کوچک هستند، از ترس حمله ی ملکه تصمیم می گیرند کودک را به «دیکنی ها» برسانند.
مادر کریشنا او را در سیرک رها کرده و می گوید تنها در صورتی می تواند به خانه بازگردد که هزینه 500 روپیه برای خراب کردن دوچرخه برادرش را تهیه کند.او توسط سیرک رها شده و با قطار به سمت بمبئی حرکت می کند.او در خیابانهای بمبئی چای بین بارها جابجا می کند.او با یک معتاد به هروئین آشنا می شود و...
با زیرنویس چسبیده
دو روح که به تازگی مردهاند، به یک جن گیر مراجعه می کنند تا از طریق او ساکنان نفرتانگیز جدید خانهشان را از آنجا بیرون کنند.
در میلاگرو، شهری کوچک در جنوب غربی آمریکا، "لد دوین" قصد دارد یک تفریحگاه (مکان رفت و آمد) بزرگ بسازد، اما یک وکیل سر راهش را می گیرد و...
با زیرنویس چسبیده
یک هنرپیشه تلویزیون پس از شروع سفری برای کشف اینکه چرا معشوقش ناگهان او را ترک کرد با شخصیت های عجیب و غریب مختلفی روبرو می شود.
داستان درباره معلم دبیرستانی است که دانش آموزانش که تمایل به ترک تحصیل دارند را تشویق به یادگیری علم حساب می کند...
با زیرنویس چسبیده
شخصیت اصلی داستان، پزشک خوشگذرانی به اسم توماس (با بازی دانیل دی لوییس) است. توماس علاقه زیادی به جنس مخالف دارد و می توان او را به نوعی هوسباز دانست. شخصیت دیگری که با او آشنا می شویم معشوقه توماس نقاشی به نام سابینا است(با بازی لنا اولین) که به نوعی روشنفکر هم هست. توماس به طور تصادفی در شهری کوچک با ترزا (ژولیت بینوش) آشنا می شود و بعد از مدتی زندگی با هم، ازدواج می کنند. باقی داستان به بازگویی زندگی این زوج می پردازد که مجبورند پس از اشغال چک اسلواکی به سوییس پناه ببرند و بعد از مدتی هم بخاطر ناهمگونی های فرهنگی، به کشور اشغال شده شان باز گردند. شخصیت کمرنگ تری هم در فیلم هست: استاد دانشگاهی که عاشق سابینا ست.
با زیرنویس چسبیده
سايگون، سال ۱۹۶۵. «ايدريان کرونوئر» (ويلياميز)، درجه دار نيروي هوايي، به عنوان مجري برنامه ي صبح در شبکه ي محلي راديويي نيروهاي مسلح، به ويتنام مي رود و خيلي زود (به جاي اطلاعيه هاي ارتش و موسيقي «مانتوواني») راک اندرول، طنزهاي قبيح و تقليد صداهاي مسخره اي را پخش مي کند...