چند تن از خلبانان آزمايشي تمرينات سختي را از سر مي گذراند، تا در «مسابقه ي فضايي» با روس ها، به عنوان نخستين فضانوردان آمريکايي رهسپار مدار زمين شوند...
آورورا و اِما مادر و دختری هستند که با هم زندگی میکنند. اِما با فلَپ، جوانی که دبیر دبیرستان است و درآمد چندانی ندارد ازدواج میکند. مادر اِما با این ازدواج مخالف است و از فلپ خوشش نمیآید...
گروه کوچکي از موجودات فضايي خانه اي را در فلوريدا اجاره مي کنند و تعدادي محفظه ي «پيله» مانند را از بستر دريا بالا مي کشند. در اين «پيله» ها اجسام خشک شده ي موجودات فضايي ديگري قرار دارد که حالا با تجديد حيات به سياره شان منتقل خواهند شد. در اين بين تعدادي سالمند از استخر سرپوشيده ي همان خانه استفاده مي کنند. و در کمال شگفتي احساس مي کنند که جوان شده اند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
هیل ولی، سال ۱۹۸۵٫ «مارتی مک فلای» جوان (فاکس) نزد «دکرت امت براون» (لوید)، مخترع دیوانه، می رود که می خواهد ماشین زمانی را که ساخته، آزمایش کند. ماشین زمان به کار می افتد، ولی «براون» با رگبار مسلسل چند تروریست لیبیایی کشته می شود. «مارتی» نیز با ماشین زمان فرار می کند و به ۱۹۵۵ می رود.
داستان فیلم در آخرین دوره از حکومت دیکتاتوری نظامی آرژانتین سپری میشود بطوریکه دولت هزاران نفر از مخالفان خود را به شکلی مخفیانه می ربود یا می کشت، در این دوره خانوادهای که نمیتوانند بچه دار شوند تصمیم گرفتهاند فرزندی را از بیمارستان به فرزندخواندگی بپذیرند ولی پدر خانواده که فردی وابسته به حکومت است فرزند یکی از این کشته شدگان را به فرزندخواندگی پذیرفتهاست اما...
هواپیمای یک رقصنده باله روسی آمریکایی مجبور به فرود در اتحاد جماهیر شوروی می شود و در آنجا به میهن خود برگردانده می شود. او با یک مرد آمریکایی که با یک روسی ازدواج کرده است می ماند. آیا مرد آمریکایی به او کمک می کند تا از اتحاد جماهیر شوروی فرار کند؟...
با زیرنویس چسبیده
اوايل قرن بيستم. «کارن دينسن» (اسرتيپ) که از محدوديت هاي اجتماعي به تنگ آمده، با «بارون برور بليکس» (براندائر) ازدواج مي کند. اين دو قرار است دانمار را به مقصد يک مزرعه ي دام پروري در آفريقاي شرقي ترک کنند. چندي بعد در راه سفر به نايروبي و ملحق شدن به «بارون»، «کارن» با ماجراجويي انگليسي به نام «دنيس فينچ هاتن» (ردفورد) آشنا مي شود...
با زیرنویس چسبیده
دختري انگليسي به نام «لوسي هاني چرچ» (بانم کارتر) طي سفري به ايتاليا با مرد جواني به نام «جرج» (سندز) آشنا مي شود و مدت ها بعد مي فهمد که با وجود تمام تلاش هايش براي پنهان کردن عواطفش واقعا دل باخته او شده است.
با زیرنویس چسبیده
«هانا» (فارو) که با «اليوت» (کين) ازدواج کرده، قبلا همسر «ميکي» (آلن)، بوده است. «لي» (هرشي) و «هالي» (ويست) خواهران «آنا» هستند. «اليوت» مدتي با «لي» رابطه برقرار مي کند و «هالي» به زندگي «هانا» که ظاهرا بي عيب و نقص است حسادت مي ورزد. «ميکي» نيز نگران اين است که در اثر تومور مغزي بميرد. سرانجام «هانا» و «اليوت» دوباره به هم نزديک مي شوند، «لي» با جواني آشنا مي شود و «هالي» و «ميکي» نيز يکديگر را پيدا مي کنند.