اين مینی سريال ماجراي گروهاني از نيروهاي چترباز آمريکايي را از دوران آموزش در آمريکا و انگليس تا پايان جنگ جهاني دوم در آلمان تعقيب ميکند. ماجرا کاملا بر اساس واقعيت است و به نحوي که در انتهاي هر قسمت کهنه سربازهايي که در سريال دوران جواني آنها را ميبينيم، هر کدام چند جملهاي مرتبط با مضمون سریال توضيح ميدهند.
داستان در رابطه با فردی به نام اولیویا پاپ است که زندگی خود را به محافظت از نخبگان اختصاص داده و در این کار کوتاهی نمی کند. اولیویا مدیر ارتباطات سابق رئیس جمهور در کاخ سفید بوده و با ترک آن ها به امید شروع فصل جدیدی از زندگی خودش هست و…
این داستان بر اساس رمانی با نام همنام، داستان واقعی زندگی واقعی لاله سوکولوف، یک زندانی یهودی است که در خلال جنگ جهانی دوم وظیفه خالکوبی شماره شناسایی روی بازوهای زندانیان در اردوگاه کار اجباری آشویتس-بیرکناو را داشت.
عامر با دختری بنام آیسان دوست است. سردار، پدر آیسان به کمک دو دوست عامر به نامهای چنگیز و علی و به کمک خود آیسان، وی را طعمه یک دسیسه از پیش برنامه ریزی شده برای سرقت از یک قمارخانه قرار داده و او با خیانت دوستانش به عنوان گناهکار راهی زندان میشود. عامر طی یک حادثه آتش سوزی در زندان به شدت دچار سوختگی میشود، اما به کمک فردی بنام رامیز و طی یک جراحی پلاستیک، چهره اش تغییر میابد. دوستان عامر با فرض مرگ او در حادثه زندان او را به دست فراموشی میسپارند، غافل از اینکه عامر با چهره و نام جدید ایزل به قصد انتقام گیری دوباره وارد جمع دوستانه آنها شدهاست.
Michael Westen (جاسوس!) وسط یک عملیات توی نیجریه، حکم سوختگیش رو دریافت میکنه! «به عنوان جاسوس وقتی میسوزی، نه پولی داری، نه کاری، نه سابقهی کار، هرجایی ولت کنند مجبوری همونجا بمونی. روی هرکسی که هنوز باهات صحبت میکنه حساب میکنی. خلاصه تا وقتی نفهمی که چه کسی تو رو سوزنده هیچ جا نمیری.» مایکل رو وسط Miami ولش میکنند. زادگاهش، جایی که مادرش و برادرش زندگی میکنند. تمام تلاشش اینه که بفهمه کی حکم سوختگیش رو داده. این وسط برای اینکه زندگیش بگذره با کمک دو نفر از دوستانش عملا نقش Private detective رو هم بازی میکنه. روایت قصه، اول شخص هست. خود مایکل قصه رو روایت میکنه...
سریالی کمدی بر اساس نمایشی که برنده ی جایزه های مختلفی هم شده است به همین نام. داستان در مورد زن جوانی که صاحب کافه ای در لندن است و می خواهد با زندگی در لندن کنار بیاید در حالی که با اتفاق غم انگیزی که اخیرا برایش رخ داده، دست و پنجه نرم می کند. این سریال که دیوار چهارم را شکسته دارای صحبت های مستقیم شخصیت اول، "فلیبگ" با دوربین و صحبت مستقیمش با بیننده است...
داستان درباره ی یه شهریه، که یه روز بعد از اینکه از خواب بیدار میشن، میبینن یه هاله ای شبیه گنبد روی شهرشون رو گرفته، نه کسی میتونه داخل بشه و نه خارج. این سریال بر اساس رُمانی به همین نام از نویسنده ی بزرگ، استفن کینگ ساخته شده ...
آملیا در شرف ازدواج با یکی از ثروتمندترین خانواده های نانتاکت است تا اینکه یک مرگ تکان دهنده مراسم عروسی را از بین می برد - و همه را به یک مظنون تبدیل می کند.
در اواخر دهه 1970 دو مامور FBI وظیفه دارند با قاتلین سریالی مصاحبه کنند تا بتوانند معمای پرونده های قتل را حل کنند...
یک زوج جوان که رویاهایشان وقتی که یک خانه روستایی زیبا را به ارث می برند ، به حقیقت می پیوندند ، اما متوجه می شوند که این خانه هم در حال فروپاشی است و هم محل زندگی بسیاری از ساکنان قبلی فوت شده است.